تفاوتهای فردی زن و مرد (6)
یکی دیگر از تفاوتهای فردی زن و مرد این است که مردان، هدفگرا و نتیجهگرا و زنان، رابطهگرا هستند. با توجه به این تفاوت، زن و مرد و به ویژه همسران، باید نکاتی را در ارتباط با یکدیگر رعایت کنند.
زنان اصل ارتباط را دوست دارند و در اصل، رابطهگرا هستند و نتیجه و هدف، چندان اهمیتی ندارد یا دست کم در اولویت بعدی قرار دارد. زن در رابطههایش احساس خوب همدلی را دنبال میکند.
زن و مرد در بازار؛
زن دوست دارد با همسرش به بازار برود و مغازه و ویترینها را تماشا کند اجناس را از نزدیک ببیند و قیمت کند حتی اگر قصد خرید کالای مشخصی را نداشته باشد. زن آنقدر که از خرید کردن با دیگری (خصوصاً همسری که موافق و همراه است) لذت میبرد از خرید به تنهایی احساس خوبی نمیکند. رفتن به یک مرکز خرید همراه با همسر آنقدر برای زن جذاب و دلنشین است که شاید اگر ساعتها هم در بازار بگردد احساس خستگی نکند.
در نقطهٔ مقابل مردان عمدتاً نتیجهگرا بوده و در هر کار و رابطهای به دنبال هدف مشخصی هستند. مرد عمدتاً وقتی پایش را به بازار میگذارد که قصد خرید کالای مشخصی را داشته باشد. او دوست دارد هر چه زودتر به هدفاش برسد. بنابراین تمایل دارد در حداکثر سرعت و با دیدن حداقل مغازهها، کار را به انجام برساند. او اگر احساس کند که میتواند با رفتن به فروشگاه اوّل و در عرض ده دقیقه، جنسش را بخرد لزومی نمیبیند که این کار را با گشت و گذار در فروشگاههای مختلف به تأخیر بیندازد.
از آنجا که عموم زنان، رابطهگرا هستند معمولاً رابطههای طولانی دارند و گویی گفتگوهایشان به انتها نمیرسد. آنها از این جهت، گویی یک تفاهم نانوشته با هم دارند. چند زن میتوانند با هم ساعتها برای خرید وقت بگذارند بدون آنکه کسی از آنها در این میان غر بزند. مردان هم در نتیجهگرا بودن شباهتهای فراوانی با هم دارند. اما معمولاً هنگامی که یک زن و یک مرد (همسران) با هم هستند این تفاوتهای فردی میتواند مسألهساز شود.
وقتی زن به مرد میگوید: «بیا بریم بیرون، واسهٔ خونه یه چیزایی لازم داریم» مرد در ابتداء، واکنش نشان میدهد و میگوید: «هر چی میخوای بگو تا من بخرم» زن اصرار میکند که «من باید خودم باشم»....
صحنههای داخل بازار هم برای شما آشناست. هنگامی که زن داخل فروشگاه با حوصلهٔ فراوان لباسها را زیر و رو و بررسی میکند و قیمت میگیرد مرد در گوشهای از مغازه نشسته و با موبایلش صحبت میکند و یا اینکه در بیرون از مغازه راه میرود و گه گاه چشمغُره میرود که بَسِه دیگه بیا بریم! زن به شوهرش میگوید: «یک لحظه بیا ببین نظرت در مورد این لباس چیه؟ به من میاد؟» مرد با بیحوصلهگی و کلافهگی میگوید: «آره خوبه، هر چی خودت دوست داری همون خوبه. (در واقع مرد میخواهد هر چه زودتر به این قائله خاتمه دهد)».
سکانس آخر این نمایش داخل ماشین یا خانه است که مرد با عصبانیت میگوید: از این به بعد من رو با خودت بیرون نبر. هر چی میخوای با خواهرت برو بخر. ولی من رو از این مغازه به اون مغازه نکش. زن نیز که تمام عاطفهاش را آسیبدیده میبیند میگوید: «خوبه حالا هر روز نمیریم خرید» بعد از یک ماهی، نیم ساعت رفتیم بیرون ببین چه قشقرقی در میاری و...
زن و مرد در مهمانیها؛
زن رابطهگرا، عاشق مهمانی رفتنهای طولانی و خصوصاً با دوستان و خانوادهٔ خودش است. در صورتی که مرد رابطه را فقط برای کسب نتیجهٔ مطلوب دنبال میکند.
مهناز به همسرش رضا پیشنهاد میدهد که سری به خانهٔ مادرش بزنند و احوالشان را جویا بشوند. در اینجا مهناز اصل این با هم بودن و با هم رفتن را دوست دارد و احساس میکند که این کار یک رابطهای را ایجاد و تقویت میکند. رضا که هدفگراست میگوید: «به مادرت زنگ بزن و حالش را بپرس.» او احساس میکند که اگر میشود با یک تلفن به هدف یعنی احوالپرسی مادر دست یافت پس چه لزومی به این رفتن هست.
مهناز اصرار میکند میخواهیم مادر را از نزدیک ببینیم و نمیشود که همیشه با تلفن ارتباط داشت. رضا سرانجام متقاعد میشود اما شرط میگذارد که خیلی کوتاه برویم و بیاییم و طولانی نشود. مهناز فعلاً علیالظاهر به همین راضی است. بنابراین آماده میشوند و به خانهٔ مادرش میروند. دقایق زیادی نگذشته که رضا احساس میکند کار انجام شد و صلهٔ رحم صورت گرفت و مثل زمانی که در محل کارش پس از انجام هر کاری آن را در دفتر یادداشتش تیک میزند در ذهنش رفتن به خانهٔ مادر همسر تیک میخورد. بلند میشود و به همسرش میگوید: «برویم!» مهناز که اصل این رابطه را دوست دارد با تعجب زیاد میگوید: «ما که تازه همین الان اومدیم«!!!
زن و مرد در روابط زناشویی؛
این مسألهٔ رابطهگرا بودن زن و نتیجهگرا بودن مرد در روابط زناشویی به شدت نمود دارد. زن در روابط زناشویی اظهار عشق و محبت، نوازش و معاشقه را بیشتر دوست دارد و تمایل دارد مرد برای این منظور وقت و اهمیت قائل شود. در صورتی که مرد اصل رابطهٔ جنسی را هدف میداند و چندان حال و حوصلهٔ این مقدمات خستهکننده را ندارد. در این شرایط هر دو به هم آسیب میزنند و یک رابطهٔ زناشویی که باید باعث گرمی رابطه و لذت و شیرینی زندگی شود منجر به رنجشهای روانی میشود.
غالباً در این شرایط زن که برای رسیدن به آمادگی رابطهٔ جنسی به ملاعبه، معاشقه، گفتگوها و رفتارهای مهرآمیز نیاز دارد به آمادگی لازم دست نمییابد و نه تنها از این رابطه لذت نمیبرد بلکه هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ عاطفی احساس درد و رنج میکند. او مردش را بسیار خودخواه میپندارد که صرفاً به دنبال لذت خودش است. در نقطهٔ مقابل نیز مرد نیز آنچنان که باید از این رابطه بهره و لذتی نمیبرد و آنقدر زن برای مقدمات کار اصرار و پافشاری کرده که مرد را کلافه و عصبی نموده است.
تفاوتهای یکدیگر را بپذیرید؛
به عنوان یک مرد، برای نفوذ به قلب همسرتان پیوسته برای خود تکرار کنید که همسر من به عنوان یک زن اصل رابطه را دوست دارد. صبورتر و با حوصلهتر باشید زن را عمدتاً همراهی کنید. ممکن است گاهی رفتن به بازار و یا طولانی شدن یک مهمانی برای شما خستهکننده و آزاردهنده باشد. شاید به نظرتان بیاید که بسیاری از این همراهیها وقت تلف کردن و بیهوده است اما یادتان باشد که اینها به زن آرامش و احساس امنیت میدهد.
در روابط زناشویی حوصله به خرج دهید. درست مانند وقتی که اتومبیلتان را در صبح یک روز سرد زمستانی میخواهید روشن کنید و برانید. ابتدا باید اجازه دهید ماشین گرم شود کمی با سرعت پایین حرکت کنید و آرامآرام سرعت را بالا ببرید وگرنه به ماشین آسیب میزنید.
برای نفوذ به قلب یک مرد به عنوان یک زن باید هدفگرایی و نتیجهگرایی او را مدام در نظر داشته باشید. ملاحظهٔ وقت و حوصلهٔ او را بکنید، هرگز توقع نداشته باشید که همیشه شما را همراهی کند.
مهمانیها را مختصرتر کنید. ملاحظهٔ اشتغالات دیگر او را نیز بکنید. سرعت خرید خود را بالا ببرید. اتفاقاً اگر تمایل دارید که او در بازار و مهمانیها شما را بیشتر همراهی کند با خریدهای سریع و مهمانیهای کوتاه او را به ادامهٔ این کار تشویق کنید.
در روابط زناشویی، معاشقه و مقدمههای این رابطه را فقط به اندازهٔ ضرورت ادامه دهید و هرچه زودتر به تأمین نیاز غریزی او توجه کنید. توجه داشته باشید که تفاوتهای فردی زن و مرد اگر به عنوان یک مزیت و نه یک عیب تلقی شود و از ناحیهٔ شما پذیرفته شود میتواند به جای آنکه زمینهٔ بروز تنش و اختلاف باشد عامل گرمی و پایداری زندگی مشترک شود