همسرتان حسود است یا حساس؟!
شاید از کنترل های وقت و بی وقت همسرتان خسته شده باشید یا حتی گاهی فکر کنید به شما حسادت می کند چون مانع پیشرفت شما می شود! شاید هم دقیقا نمی دانید همسرتان حسود است یا حساس؛ چون احساس می کنید ایرادهایی که از شما می گیرد به دلیل حسادتش به شماست اما خودش معتقد است شما را دوست دارد و به همین دلیل روی تان تعصب دارد و حساس است!
اینکه همسرتان دوست ندارد شما در مجالس، مرکز توجه باشید به دلیل حسادت اوست یا حساسیت هایش؟
حسود کیست؟
خوب است برای شروع به تعریف حسادت دقت کنیم. ۲ نوع حسادت داریم؛ یکی حسادت مثبت که باعث پیشرفت یا ترغیب فرد برای تلاش بیشتر می شود و به عبارتی همان غبطه خوردن است. مثلا فرد از خوش صحبتی همسر (دوست، اعضای خانواده یا دیگران) خوشش می آید چون این صفت باعث می شود دیگران از مصاحبتش لذت ببرند، در مجالس همه توجه ها به او جلب شود و ... به همین دلیل سعی می کند خودش هم فرد خوش صحبتی شود. پس این نوع حسادت مخرب نیست.
حسادت دیگری هم داریم که مخرب است؛ مثلا من متوجه می شوم همسرم (یا فرد دیگری که با او در ارتباطم) توانایی یا ویژگی خوبی دارد که آن را دوست دارم اما چون خودم آن ویژگی را ندارم، پس دوست ندارم همسرم هم آن را داشته باشد!
همین می شود که بعضی ها به همسرشان می گویند: «حق نداری فلان جا زیاد صحبت کنی/ حق نداری فلان لباس را بپوشی/ حق نداری فلان جوک را تعریف کنی!»
منم که حساااس!
گاهی فردی نسبت به رفتارهای همسرش حساس است؛ مثل بعضی خانم ها که روی فت و آمد همسرشان حساسند، یا آقایانی که به نوع رفتار همسرشان با دیگران حساسند. در این صورت ممکن است فرد حتی وظیفه خودش بداند که رفتار همسرش را اصلاح کند؛ مثل خانمی که با تلفن های پی در پی و پرسیدن اینکه «کی می رسی؟»، می خواهد از ساعت بازگشت همسرش به خانه مطمئن شود یا با هر تلفن از همسرش می پرسد: «کجایی؟» و می خواهد مطمئن شود او سر کارش است!
با این حال ممکن است همسرش یا اطرافیان (که شاهد رفتارهایش هستند) حسادت های او را هم به پای حساسیت هایش بگذارند؛ یعنی وقتی مردی به همسرش می گوید «حق ادامه تحصیل نداری.» به دلیل حساسیت هایش نسبت به زندگی زناشویی است در صورتی که او به توانایی و پیشرفت همسرش حسادت می کند و احساس می کند خودش نمی تواند به جایگاه او برسد، بنابراین همسرش را هم از این کار بازمی دارد.
یا وقتی خانمی به همسرش می گوید «فلان لباست را نپوش.» ممکن است دیگران تصور کنند او به دلیل حساسیتی که به رفتار همسرش دارد این حرف را گفته اما در حقیقت این خانم می داند همسرش خوش پوش است و چون تصورش این است که خودش نمی تواند به خوش پوشی همسرش باشد، بنابراین او را هم از پوشیدن یک لباس که برازنده اش است، منع می کند.
وقتی ریشه پیدا نیست
نکته مهم این است که در این میان ممکن است خود فرد هم علت اصلی کارهایش را نداند و اسم «حساسیت»، «اهمیت» و گاهی حتی «تعصب یا غیرت» بر این رفتارها می گذارند: «من روی رفتار همسرم حساسم.»، «من همه کارهای همسرم را کنترل می کنم چون او برایم اهمیت دارد.» و حرف هایی از این قبیل.
نباید فراموش کنیم این نوع حساسیت ها ریشه در فرهنگ و خانواده افراد دارد، به همین دلیل بهتر است افراد دقیقا مثل سایر مواردی که قبل از ازدواج و در دوره آشنایی و نامزدی به آنها توجه می کنند و برایشان اهمیت دارد، به این مسائل هم دقت لازم را داشته باشند.
البته موضوع دیگری که در اینجا مطرح می شود این است که ممکن است این نوع حساسیت های آقا در مورد همسرش و نیز حساسیت خانم در مورد همسرش، اوایل آشنایی و اوایل ازدواج از سوی فرد به عنوان «اهمیت دادن» تعبیر شود. یعنی خانم با خودش می گوید: «اینکه اجازه نمی دهد فلانجا تنها بروم/ فلان کار را انجام بدهم و ... برای این است که دوستم دارد!» یا آقا پیش خودش فکر می کند: «اینکه مدام با من تماس می گیرد و می خواهد بداند کجا هستم، برای این است که برایش مهم هستم.» اما همان اوایل آشنایی باید به این موضوع فکر کنند که وقتی کسی بیش از حد روی موضوع هایی حساسیت به خرج می دهد، ممکن است آدم شکاک و بدبینی باشد یا در ادامه زندگی بخواهد فردی کنترلگر باشد و ... اما همه این ریشه ها می تواند نمود بیرونی یکسانی داشته باشد.
بنابراین مهم است که ریشه این رفتارها مشخص شود؛ یعنی بدانیم فرد حسود است، حساس است یا بدبین و شکاک؟
گوش هایتان را تیز کنید
به طور خیلی ساده زوج باید در دوران آشنایی به همه رفتارهای هم دقت کنند. مثلا یک خانم یا یک آقا می تواند واکنش همسرش را در مورد پیشرفت (کاری، تحصیلی و ...) خود ببیند؛ آیا او را تشویق می کند و از پیشرفت او خوشحال می شود یا هزار مدل سوال پیش می کشد که: «حالا منظور رییس ات از این تعریف چی بود؟/ یعنی هیچ کس جز تو توی دانشگاه معدلش بالا نشده؟» و سوال هایی از این قبیل. با این حال باز هم نمی توانیم به فرد برچسب بزنیم که حسود، شکاک، حساس و ... است و فقط می توانیم مشکوک شویم و یک علامت سوال برایمان ایجاد شود که «چرا چنین رفتاری دارد؟» باز باید بقیه رفتارهایش را زیر نظر بگیریم.
مورد دیگری که می تواند در شناخت طرف مقابل کمک کننده باشد، توجه به حرف های اوست؛ مثلا وقتی در مورد موقعیتی که خودش و دوستش در آن گیر افتاده بودند یا شرایطی که برای او و برادرش/ خواهرش پیش آمده بوده، صحبت می کند. اگر در این مواقع گوش هایمان تیز باشد، قطعا چیزهایی در مورد خصوصیات و ویژگی های رفتاری او دستگیرمان خواهد شد. مسلما پایه اولیه یک رابطه اعتماد است اما تماس ها و پیگیری های مداوم، می تواند نشانه اعتماد نداشتن فرد به همسرش باشد و حرف هایی مثل اینکه «عادت کرده ام چند بار در روز به او زنگ بزنم.» یا «من این طوری به همسرم اهمیت می دهم.» صرفا توجیه هایی برای پنهان کردن این بی اعتمادی هستند.
خوب است این افراد از خودشان بپرسند چطور است که اهمیت دادن و نشان دادن محبت شان فقط به سوال پرسیدن و سین جیم خلاصه می شود؟ قطعا موردی در این میان مسیر اشتباهی را طی کرده که کنترل کردن، معنی محبت و اهمیت دادن گرفته. ممکن است این فرد، پدر یا مادر شکاکی داشته اما این شک را این طور برای فرزندانش معنی کرده که: «برایم مهم هستید که می خواهم همیشه در جریان همه کارهای تان باشم!» به همین دلیل فرزندش که حالا خود خانواده تشکیل داده، فکر کرده دوست داشتن یعنی همین کارها!
دوست داشتن را به شیوه های بسیار سالم می توان ابراز کرد. مثلا ببینیم طرف مقابل مان از چه چیزهایی خوشش می آید و آن موقعیت ها را تا حد توان مان پیش بیاوریم، یا توجه کنیم چه چیزهایی او را عصبانی می کند و آن کارها را انجام ندهیم یا برای انجام یک کار مشترک برنامه ریزی کنیم که به هر دوی مان خوش بگذرد.
البته گاهی هم بعضی خانم ها در منزل بی مشغله هستند و هیچ سرگرمی برای خودشان ندارند؛ به همین دلیل حوصله شان سر می رود و مدام به همسرشان تلفن می کنند! مسلما این فرد اگر برای خودش یک سرگرمی خوب مثل مطالعه کتاب، تماشای فیلم، آشپزی یا هر کار دیگری که خوشحالش می کند فراهم کند، همه وقتش به کنترل کردن همسرش و کلافه شدن او نمی گذرد!
ریشه یابی کنید
اگر فرد بتواند رفتارهای طرف مقابل را خوب بررسی کند و طرف مقابل هم نسبت به افکار و احساس خود آگاه باشد، می توانند علل و ریشه ها را پیدا کنند. مثلا از طرف مقابلش بپرسد: «چرا اجازه نمی دهی تنها به فلان جا بروم؟» و به این ترتیب علل و ریشه های نگرانی فرد را پیدا کنند و درصدد رفع آنها بربیایند اما معمولا افراد این رفتارها را به صورت ناخودآگاه بروز می دهند و خیلی اوقات حتی خودشان متوجه علت اصلی رفتارهایشان نیستند. اینجاست که به دخالت و بررسی یک فرد متخصص نیاز است که حداقل به زوج کمک کند تا متوجه شوند علت این برخوردها و رفتارها چیست.
در ضمن فراموش نکنیم حتی یک متخصص هم برچسب «شکاک»، «حسود»، «حساس»، «تعصبی» و ... به فرد نمی زند و صرفا سعی می کند ریشه مشکل را برای زوج مشخص کند و در صورت امکان آنها را در مسیر اصلاح قرار دهد. در کل باید از برچسب زدن به یکدیگر بپرهیزیم چرا که برچسب زدن باعث گارد گرفتن افراد می شود و آنها را در حالت تدافعی قرار می دهد.
زهرا جمشیدی نسب