ازدواج کنید
می گویند اگر ازدواج نکنی و همسر و فرزند نداشته باشی مسئولیت هم نداری و زندگی برایت راحت تر است.
قضیه ازدواج مثل این ضرب المثل است که می گوید: "هرکه بامش بیش برفش بیشتر". اگر اصلا خانه نداشته باشید دیگر بام هم ندارید که لازم باشد پارو کنید. اما در عوض برف مستقیم روی سر خودتان می بارد! اگر ازدواج نکنید مسئولیت هم ندارید، اما از مزایای آن هم بی بهره خواهید ماند.
در مورد مشکلات و محدودیت هایی که ممکن است ازدواج برای فرد ایجاد کند زیاد شنیده اید. در اینجا می خواهیم درمورد مزیت های ازدواج برایتان بگوییم. البته جای تاکید دارد که مزایای ازدواج مربوط به ازدواج سالم است. اینکه چطور درست ازدواج کنیم مقاله ای دیگر می طلبد. فقط این نکته را به خاطر داشته باشید که ازدواج سالم بهتر از ازدواج نکردن است و ازدواج نکردن بهتر از ازدواج ناسالم.
اگر باز هم بخواهیم به ضرب المثل فوق اشاره کنیم، ازدواج ناسالم مثل داشتن یک خانه سست و بی بنیاد است: اگر برف روی سر آدم ببارد بهتر است تا اینکه سقف خانه روی سرتان خراب شود!
اما اصلا چرا باید ازدواج کنیم؟ شاید تا به حال به این موضوع فکر نکرده باشید. اگر تا به حال هزار دلیل برای ازدواج نکردن شنیده باشید، ما می خواهیم هزار و یک دلیل برای ازدواج کردن برایتان بیاوریم!
ازدواج طبیعت خلقت است.
یک لحظه تصور کنید که هیچ ازدواجی در طبیعت وجود نداشته باشد ... البته اتفاق خاصی نمی افتد؛ فقط خیلی زود همه ما به دایناسورها می پیوندیم!
ازدواج از همان روز نخست آفرینش جهان هستی جزء قوانین آفرینش بود. آدم و حوا اگر با هم ازدواج نمی کردند الان انسانی روی زمین وجود نداشت. نه فقط انسان، بلکه قانون زوجیت برای همه موجودات جهان از گیاهان و جانوران گرفته تا مولکول ها و اتم ها وجود دارد. و انسان هم برای اینکه به کامیابی حقیقی برسد باید خود را با قوانین هستی هماهنگ کند.
در اینجا جا دارد به این نکته هم اشاره شود که اصل ازدواج در جهان هستی و درمورد تمام موجودات بر پایه پیوند زن و مرد یا نر و ماده است، نه اشکال "مدرن" ازدواجی که در فرهنگ غرب به عنوان یک گرایش "طبیعی" رواج یافته است (ازدواج با هم جنس).
مارتین سلیگمن، روانشناس برجسته دانشگاه پنسیلوانیا و پایه گذار روانشناسی مثبت می گوید: "ازدواج بیشتر از هر پیوند دیگری بین انسانها، در خوشبختی آنها نقش دارد." او معتقد است که ازدواج است که به زندگی افراد معنا می دهد، و می گوید خوشبخت ترین افراد دنیا از میان افرادی هستند که ازدواج کرده اند.
طبق شواهد موجود و نظر کارشناسان، دو عاملی که بیشترین نقش را در خوشبختی تمام انسانهای کره زمین ایفا می کنند عبارتند از: 1) ازدواج و 2) مذهب.
ازدواج به ما آرامش می دهد.
وقتی ازدواج می کنیم رابطه مان را با کسی که به او عشق می ورزیم دائمی و همیشگی می کنیم و همین می تواند ما را از استرس ها و تنش های یک رابطه عاشقانه نجات دهد. با ازدواج رابطه ما از آنچه که هست استوارتر می شود و دیگر این نگرانی را نداریم که ممکن است او را از دست بدهیم.
یک علت این آرامش عشق است. نیروی عشق آرامشی بی نظیر به ما می دهد که در کمتر جایی می توانیم آن را پیدا کنیم. این مطلب را خود خدا هم امضا کرده است: " برای شما همسرانی از جنس خودتان آفریدیم تا بواسطه آنها به آرامش برسید و بین شما محبت و دوستی برقرار کردیم". دکتر افروز آرامشگری را مزیت اصلی ازدواج می داند.
ازدواج برای سلامتی مان خوب است!
همه می دانیم که برای حفظ سلامتی مان باید ورزش منظم و مصرف میوه ها و سبزیجات تازه را در برنامه روزانه مان داشته باشیم. اما من یک عامل دیگر را هم به آن اضافه می کنم: ازدواج! یک همسر خوب می تواند نقش موثری در سلامتی شما داشته باشد.
دانشمندان قدیم و جدید بارها و بارها ثابت کرده اند که ازدواج نقش مثبتی در سلامتی افراد دارد. در یک بررسی نشان داده شد که رابطه خوب با همسر سیستم دفاعی بدن را به میزان قابل توجهی تقویت می کند، و اینکه حتی زخم های افرادی که رابطه خوبی با همسرشان دارند زودتر خوب می شود!
شاید یکی از علتهایش این باشد که وقتی ازدواج می کنید کسی هست که مراقب شما باشد و در دوران بیماری و ضعف از شما پرستاری کند، و اینکه کسی هست که مدام به شما می گوید "مواظب خودت باش!"
نقش ازدواج در سلامتی روان هم به همین میزان ثابت شده است. نتایج یکی از این مطالعات بسیار جالب توجه بود: افراد متاهل کمترین درصد افراد بستری شده در بیمارستانهای روانی را تشکیل می دهند (بیشترین تعداد مربوط به کسانی بود که در رابطه شکست خورده و از همسر خود جدا شده بودند).
ازدواج می تواند شما را از گرفتاری به بسیاری از ناراحتی های روانی از جمله افسردگی نجات دهد – البته اگر در پی یک ازدواج غلط راهی تیمارستان نشده باشید!
ازدواج وضعمان را خوب می کند!
متوسط درآمد سالیانه متاهل ها بیشتر از مجرد هاست. بعضی از تحقیقات نشان می دهد که مردان متاهل حتی تا سه برابر بیشتر از همتایان مجردشان درآمد دارند. یکی از مطالعات جالب توجه که در سال 2004 در نشریه دیدگاه های روانشناسی به چاپ رسید حاکی از این بود که احتمال خانه دار بودن متاهل ها 7 برابر بیشتر از مجردهاست و متاهل ها 80 درصد بیشتر از مجردها دارای ثروت و سرمایه و پس انداز هستند.
ازدواج کردن یعنی شریک شدن زندگی با شخصی دیگر. و این شراکت نه فقط از نظر روانی و عاطفی بلکه از نظر اقتصادی هم اتفاق می افتد؛ وقتی زندگی مان را با کسی شریک می شویم یعنی هزینه هایمان، تلاشهایمان و سرمایه هایمان را هم با هم شریک می شویم.
اما مهم تر از مقرون بصرفه بودن، قولی است که خداوند در این باره به ما داده است: "مردان و زنان مجرد خود را همسر دهید،... اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بی نیاز می کند. خداوند گشایشگر و آگاه است." (32، نور).
البته هیچ کدام از اینها به این معنا نیست که می شود با دست خالی ازدواج کرد و چشم به درگاه آسمان دوخت. همیشه گفته اند از تو حرکت از خدا برکت.
عشق واقعی را در ازدواج تجربه می کنیم.
"دوستت دارم". حتی خواندنش هم شیرین است. اینطور نیست؟ در یک مطالعه که در سال 2000 در ایالات متحده منتشر شد بیان شد که مهم ترین چیزی که مردم از ازدواج انتظار دارند عشق ورزیدن و مورد عشق واقع شدن است.
در مطالعه ای دیگر وقتی از افراد مجرد خواستند که بگویند با ازدواج نکردن چه چیزی را از دست خواهند داد، 45 درصد مردان و سه چهارم زنان اعلام کردند "عشق و دوستی". زندگی بدون عشق برای اکثر ما معنایی ندارد.
ازدواج به زندگی ما معنای بیشتری می دهد.
مارک تواین می گوید: "ازدواج دو خط شکسته را یکی می کند، به دو زندگی بی هدف، کار می بخشد و نیروی هر کدام را برای انجام آن کار دو برابر می کند. به دو سرشت جست و جو گر دلیلی برای زندگی کردن می دهد و چیزی که به خاطر آن زندگی کنند."
ازدواج باعث می شود هدفمندتر زندگی کنیم. اگر پیش از ازدواج هنوز بچه مامان و بابا بودیم، حالا دیگر همسر کسی هستیم. و به زودی هم ممکن است پدر یا مادر کسی شویم. و این یعنی زندگی ما بیشتر از آن ارزش دارد که بخواهیم سرسری آن را بگذرانیم. بعد از ازدواج دیگر مال خودمان نیستیم بلکه مال همسر و فرزندانمان هم هستیم. به خاطر همین باید بیشتر به فکر زندگی مان باشیم. مسئولیتی که ازدواج برای فرد همراه دارد باعث می شود زودتر خودش را جمع و جور کند و آینده نگری بیشتری داشته باشد.
پیمودن مسیر زندگی با ازدواج لذت بخش تر می شود.
اگر بخواهید سینما یا پارک بروید با دوست مورد علاقه تان بیشتر به شما خوش می گذرد یا تنهایی؟ اگر بخواهید مسافتی طولانی را برای انجام کاری بپیمایید چطور؟ یا وقتی می خواهید به مسافرت تفریحی بروید؟
اگر انسان سالمی باشید قطعا در هر سه مورد همراهی دوستتان را به تنهایی ترجیح می دهید. در مورد زندگی هم همینطور است. وقتی با کسی که به او علاقه دارید باشید سفر زندگی برایتان لذت بخش تر می شود. در سختی ها به هم کمک می کنید و در خوشی ها هم شادی تان را با هم شریک می شوید.
ازدواج از تنهایی نجاتمان می دهد.
شما از یک خانواده پر جمعیت هستید. اقوام و فامیل زیادی دارید که همه دور و بر شما هستند. و دوستان و آشنایان زیادی هم دارید و با دوستانتان رابطه بسیار صمیمانه ای دارید. بنابراین به نظر نمی رسد که هیچ وقت تنها بمانید. 20 سال بعد چطور؟ آیا همه افراد خانواده تان مانند الان در کنار شما هستند؟
حتی اگر اینطور نشود، باز هم نمی توان رابطه با همسر را با روابطی که با دوستان و اقوام داریم مقایسه کرد. وقتی ازدواج می کنیم کسی را داریم که تمام مدت شبانه روز و در تمامی شرایط خوب و بد در کنار ماست و نمی گذارد احساس تنهایی کنیم.
ویلیام گود می گوید: "درست است که دوستان ما می توانند از ما حمایت عاطفی بکنند، بانک می تواند به ما پول قرض بدهد، و تعمیرکار می تواند لوله های خانه مان را تعمیر کند؛ اما فقط خانواده است که همیشه با ماست و حمایت عاطفی، دلبستگی و مساعدت آن دائمی و مادام العمر است."
ازدواج برایمان اعتبار می آفریند.
قبول کنیم یا نه، متاهل ها در جامعه اعتبار بیشتری دارند. در محل کار آنها را بیشتر تحویل می گیرند و در میان دوستان و آشنایان نیز افراد متاهل بیشتر از مجردها مورد اطمینان و احترام اطرافیان هستند. علاوه بر این، متاهل ها از مزایای بیشتری هم برخوردارند.
وام ها و پاداش ها و اضافه حقوق ها و خیلی چیزهای دیگر فقط برای متاهل هاست. حتی مجردها در بعضی از شغل ها هم نمی توانند مشغول شوند (این جمله حتما برایتان آشناست: به یک راننده متاهل و متعهد نیازمندیم!). در اماکن تفریحی و توریستی معمولا جاهای خوب و امکانات خوب برای خانواده هاست.
نه فقط در جامعه ما بلکه تقریبا در همه کشورها همینطور است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید در آمریکا افراد متاهل بیشتر از همکاران مجرد خود حقوق می گیرند، و هرچه هم از ازدواجشان سالهای بیشتری می گذرد اضافه حقوقشان بیشتر می شود.
متاسفانه اعتراض مجردها هنگام خواندن این مطلب تغییری در این فرهنگ ایجاد نمی کند!
با ازدواج جامعه بهتری خواهیم داشت.
شاید این حرف که خانواده رکن اصلی جامعه است برایتان خیلی تکراری و کلیشه ای باشد. ولی به هر حال، از دیدگاه اجتماعی هدف اصلی ازدواج این است که کانون مطمئنی برای پرورش فرزندان و اجتماعی کردن آنها شکل بگیرد؛ کاری که خود اجتماع نمی تواند از پس آن بربیاید. آدام اسمیت می گوید: "نخستین نشانه تمدن بشر، ازدواج و تشکیل خانواده است."
در جوامع غربی هم بعد از اینکه همه آزادی ها و ... را تجربه کردند باز به همان نقطه اول برگشتند که برای داشتن جامعه سالم ازدواج و تشکیل خانواده نقش حیاتی دارد. این نتیجه گیری از آنجا حاصل شد که معلوم شد هیچ رکنی در جامعه متمدن، نه آموزش و پرورش، نه کلیسا و مسجد، نه دانشگاه و ... هیچ کدام نتوانست مثل خانواده در درونی کردن ارزشها و ارائه آموزشها و همچنین برآورده کردن نیازهای روانی و عاطفی کودکان موثر باشد.
در ازدواج نیازهای ما برآورده می شود.
اینکه ازدواج سکوی امنی برای برآورده کردن نیازهای غریزی ما است دیگر جای تاکید ندارد. اما اینکه برآورده ساختن نیازهای غریزی چقدر می تواند در رفاه حال ما تاثیرگذار باشد کمتر مورد بحث قرار گرفته است. برخی نظریه پردازان معتقدند همه اختلالات شخصیتی به غریزه جنسی بر می گردد.
تحقیقات و آمار نشان داده است که ارضای نیازها و داشتن رابطه جنسی در جوامع مختلف همواره در قالب ازدواج بهترین شکل را داشته است.
ازدواج باعث می شود خودمان را بهتر بشناسیم.
شنیده اید که می گویند مومن آینه مومن است؟ این را رمورد همسر هم می توانیم بگوییم: همسر آینه همسر است. افراد متاهل در سایه یک رابطه نزدیک و صمیمانه و همچنین در شرایط جدید و مسئولیتهای تازه می تواند خودشان را بهتر بشناسند و به نقاط قوت و ضعف خودشان پی ببرند. البته فقط نقاط ضعف نیست که طی ازدواج برای ما آشکار می شود بلکه بسیاری از توانمندی ها و قدرت هایی که در وجود ما نهفته بوده و تا به حال شرایطی برای بروز پیدا نکرده بود نیز برایمان روشن می شود.
شاید تا پیش از ازدواج با غرور فکر می کردید که از پس خیلی چیزها بر می آیید یا خیلی از کارها را به خوبی بلدید، اما بعد از ازدواج وقتی در موقعیتش قرار گرفتید پی ببرید که به این سادگی ها هم نیست. یا برعکس، شاید اصلا فکر نمی کردید که بتوانید از پس بسیاری از کارهایی بر بیایید که ازدواج شما را در موقعیت انجام ٱن قرار داد.
با ازدواج نصف دینمان را خریده ایم!
ازدواج علاوه بر اینکه اطاعت از امر خداوند است، به واسطه همین که مامنی برای برآورده کردن نیازهای ماست ما را از ارتکاب به گناه باز می دارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم ما در جامعه در معرض شرایط مختلف آلودگی به گناه قرار داریم که شاید تقوا و ترس از گناه نتواند جوابگوی این همه نیاز باشد. اینجاست که برآورده کردن نیازها از طریق ازدواج در واقع ما را در برابر این دست گناهان بیمه می کند.
ازدواج از ما محافظت می کند.
شاید در فیلم ها دیده باشید که گاهی زنان در یک ازدواج ناسالم می مانند تا "فقط سایه کسی بالای سرشان باشد". به نظر ناعادلانه می آید اما واقعا ازدواج می تواند برای ما چنین نقشی داشته باشد.
ازدواج به ما حمایت می دهد. این حمایت می تواند عاطفی باشد، یا اقتصادی، اجتماعی، جسمانی، معنوی، مذهبی .