علل پیدایش عقده حقارت چیست؟

علل پیدایش عقده حقارت چیست؟
بخش مهمی از مشکلات امروز جامعه ما به مسایل تربیتی و خصوصیات روانی افراد بازمی‌گردد. لذا شناخت اینگونه مسایل به ما در جهت ریشه یابی مشکلات فردی و اجتماعی و در نتیجه حل معضلات ناشی از آنها کمک می‌کند.

عقده یا همبافت حقارت چیست؟
احساس حقارت و یا به تعبیر فارسی «احساس کهتری» از جمله عواطف و احساس‌هایی است که هر فرد در زندگی روزمره خود به شکلی آن را تجربه می‌کند و تقریباً تمامی افراد بشر بیش و کم با این احساس درگیرند. بنابر اصول و قواعد روانشناسی فردی «آدلر»، هر گونه برخورد و اقدامی که غرور ذاتی و اعتماد به نفس یک فرد را از او سلب کند می‏تواند عامل رشد احساس حقارت باشد.

این احساس از طرفی آدمی را برمی‌انگیزد تا به تکامل خویش و راه کارهای رسیدن به آن، بیندیشند. اما اگر انسان در زندگی روزمره خود با شکست مواجه شود و خواسته‌های او برآورده نشود و با حوادث ناگوار برخورد کند، آن گاه این حس حقارت به عقده حقارت تبدیل می‌شود. در این صورت تبعات و آثار نامطلوبی در فرد و جامعه از خود به جای خواهد گذشت.

علل پیدایش عقده حقارت
1- دوران کودکی

در میان کودکان چند گروه متمایز هستند که آمادگی بیشتری برای پذیرش و پرورش عقده یا همبافت حقارت دارند:

الف: کودکانی که از نقص یا ضایعه عضوی رنج می‏برند. یک بار به علت این که در محیط خود واقعا در موقعیت کهتری قرار دارند و بار دیگر به علت این که مورد استهزا و تمسخر دوستان، همسالان و اطرافیان قرار می‌گیرند.



ب: کودکانی که با لذت آزادی بی قید و شرط، و رفتار خودسرانه مانوس شده و همیشه به هوس‌های کودکانه آنها پاسخ مثبت داده‌شده است با رسیدن به دوران بلوغ و روبرو شدن با واقعیت‏های زندگی اجتماعی، اگر شرایط بر وفق مرادشان نباشد ممکن است به معضلی برای جامعه تبدیل شوند.



ج: افرادی که در معرض نفرت و بیزاری اطرافیان خود قرار بگیرند در محیطی آلوده به نفرت و بیزاری پرورش می‌یابند و در جوانی با دلی سرشار از خصومت و نفرت قدم به اجتماع می‌گذارند.



د: کودکانی که زیر فشار و محدودیت‏های سخت و تعصب آمیز دینی قرار می‏گیرند. چه بسا سختگیری و شدت و افراط در ملامت و سرزنش، کودک را گرفتار احساس گناه ‏کرده، او را به وسواس و اضطراب می‏کشاند و این اختلالات تا آخر عمر او را رها نمی‏سازد.



2- سرکوب شدن حس برتری جویی

حس برتری جویی ریشه و اساس بسیاری از احساسات و کارهای هنجار و ناهنجار است. همین حس در صورت سرکوب شدن، می‌تواند یکی از علل و عوامل پیدایش عقده حقارت باشد چرا که برای ظهور و بروز آن موانع بسیاری وجود دارد. کودک در درون خانه و سپس در جامعه با صدها موانع برای ابراز این حس مواجه است و نمی‌تواند آن چه را که می‌خواهد، جامه عمل بپوشاند. این جاست که نسبت به ضعف خود آگاه می‌شود و این موجب پیدایش این عقده در او می‌شود.

3- محیط نامناسب

محیط اعم از خانه، مدرسه و اجتماعی است که در آن زندگی می‌کنیم. تربیت نادرست والدین (نازپروری یا سخت‌گیری) یا برخوردهای نامناسب معلمان در مدرسه یا محیط جامعه‌ای که فرد را به جهت عدم موفقیت در کارها، مورد تحقیر و سرزنش قرار می‌دهد، می‌تواند اثرات نامطلوب روانی مانند عقده حقارت ایجاد کند.

4- فقر یا از دست دادن پدر و مادر 

از دست دادن نعمت‌های بزرگ از قبیل پدر، مادر و همسر می‌تواند یکی از عوامل احساس کهتری باشد. کودکانی نیز که در طفولیت با شرایط سخت مالی رشد کرده‌اند در باطن خود نوعی عقب ماندگی و ضعف احساس می‌کنند و این احساس در خاطره آنان تا پایان عمر باقی می‌ماند.



5- احساس گناه

شرمساری و حقارتی که در اثر گناه دامن گیر فرد می‌شود بر شخصیت و استقلال وی ضربه وارد می‌سازد. گناه کار نیز می‌کوشد تا از راه خودسازی تصنعی، ضعف روانی خود را پوشانده و خود را فردی نیرومند، با شخصیت و صاحب احترام جلوه دهد.



آثار و نشانه‌های عقده حقارت
زمانی که عقده یا همبافت حقارت در فرد شدت یافت، او برای کاهش و پیش گیری از خطرهای احتمالی آن به مکانیزم‌های دفاعی جبران، متوسل می‌شود. حال گاه جبران، واقعی و حقیقی است که موجب کاهش این حس و دست یابی به تعادل می‌گردد. ولی در بسیاری از موارد، جبران‌ها، انحرافی و کاذبند که در این صورت احساس حقارت در یک دور باطل، نه تنها کاهش نمی‌یابد، بلکه به صورتی ویرانگر و مخرب تشدید می‌گردد. 





هنگامی که احساس حقارت بر ضمیر پنهان شخصی نقش ببندد، بازتاب آن در چگونگی روابط و مناسبات او با دیگران و خودش ظاهر می‏شود. این آثار عبارتند از:

افراد مبتلا به این حس، وقتی نتوانند خود را مسلط و مهتر و برتر سازند درصدد استفاده از تخریب دیگران برمی‌آیند. به ویژه نسبت به کسانی که در دل کدورتی دارند، حساسیت بیشتری نشان می‌دهند. در این راستا از هر نوع تهمت، غیبت، استهزا، اسناد القاب بد، شایعه پراکنی و دروغ پردازی ابایی ندارند، و با ابزارهای آلوده، به تخریب و تضعیف دیگران می‌پردازند.
افراد مبتلا به این حس گرفتار عدم اعتماد به نفس، وابستگی شدید، عدم اتکا به خود، خودباختگی و بی‌هویتی می‌شوند. این صفات در دوران مختلف زندگی از طفولیت تا کهنسالی در هر زمان به تناسب سن و سال آنها ظهور می‌نماید.
انسان در اثر ابتلا به عقده حقارت دچار بیماری کبر و خودبرتربینی می‌شود، به مردم بی اعتنا می‌شود، تجاوز می‌کند، به عصیان و طغیان می‌گراید، مردم را به حساب نمی‌آورد و اصول اخلاقی را رعایت نمی‌کند.
فرد سعی می‌کند خود را در ظاهر به گونه‌ای غیر از آنچه که هست نشان دهد. حقارت خود را کتمان کرده و به خودنمایی افراطی روی می‌آورد.
افراد مبتلا به این حس دست به هر کاری برای مطرح ساختن خود می‌زنند ولو آن کار به نابودی آنان ختم شود.
فـرد به علت حقارت می‌اندیشد که کسی مشتاق ارتباط با او نیست و او دائم در حال تحمیل کردن خود به دیگران است.
شخص حقارت زده مرتب از دیگران می‌رنجد زیرا فکر می‌کند که آنها با رفتار و جملات خود در پی آزار او هستند.
او جهان را محیطی ناامن می‌یابد که باید در برابر آن همیشه حالت دفاعی داشت.
عقده حقارت فرد را به سمت رو آوردن به کام‌جویی‌های موقت می‌کشاند.
فرد تلاش سخت و پیگیر برای هدف‏‏های نامعین، بیهوده و غیرعقلانی می‌کند.
مد پرستی و دقت و وسواس در آراستگی ظاهری و رفتارهای مبالغه آمیز می‌تواند از نشانه‌های عقده حقارت باشد.
فردی که اسیر حقارت‏‌های درونی خویش است، تنها با تکیه بر صفات و استعدادهای خویش است که موفق خواهد شد شخصیت نوین خود را بر پایه‌ای صحیح بازسازی کند. بکوشیم تا استعداد فطری و قدرت و ظرفیت خویش را در هر پایه و مقیاس که باشد بیدار سازیم و آن‏ها را در راه محو و سرکوبی ناتوانی‏ها و حقارت‏های درونی خویش بپا داریم.

ارسال نظر