تاثیری شخصیت های انیمیشنی بر ذهن کودکان
کودکان ذهن شان آماده الگو برداری می باشد شما هم از کارتون هاي دوران کودکی خود خاطرات زیادی دارید
چه نوع شخصیتی می تواند برترین تاثیر را بر روی ذهن افراد بگذارد مهم هست می تواند یک شخصیت کارتونی بر روی فردی آن قدر تاثیر بگذارد
که تا بزرگسالی این تاثیر ادامه پیدا نماید بعضی از شخصیت هاي کارتونی مثل سیندرلا صبور بودن و امید به اینده را به کودکان می آموزد و خیلی از شخصیتهای کارتونی که می تواند تاثیر مثبت بر ذهن کودکان بگذارد .
تاثیری شخصیت های انیمیشنی بر ذهن کودکان
دنیای کودکی دنیای عجیب، خوشگل و رنگارنگی هست. کودکان آن قدر در رویا و تخیلات خودشان غرق میباشند
که می توانند یک روز خود را در مقام پادشاه ببینند و روز دیگر، یک سوپرمن باشند.
این دنیای فانتزی بسیار دوستداشتنی هست و شاید، طلاییترین دوران زندگی هر شخصی باشد.
در این میان انیمیشنهاي گوناگون جزء لاینفک دوران کودکی میباشند و هر کدام از انها میتوانند
روی ذهن کودک چنان تاثیر بگذارند که تا بزرگسالی پابرجا بماند.
یکی از افرادی که توانست نام خود را برای همۀ وقت در دنیای کودکان جهان ثبت کند
«والت دیسنی» بود. او به خوبی با رویاهاي کودکان آشنا بود و انیمیشنهاي مطرح و ماندگاری را ساخت.
در این گزارش به بعضی از ساختههاي او اشاره میکنیم و به این پرسشها می پردازیم که چرا ماندگار شدهاند و چه پیامی برای کودکان جهان داشتهاند.
تاثیری شخصیت های انیمیشنی بر ذهن کودکان
دیو و دلبر: زیبایی به ظاهر نیست
دیو و دلبر، فیلمی که در ۲۲ نوامبر سال ۱۹۹۱ میلادی توسط والت دیسنی پیکچرز ساخته شده، برگرفته از داستان دیو و دلبر اثر «ژنی ماری لي پرنس دی بیومونت» هست. این پویانمایی برنده چند جایزه از جمله جایزه اسکار برترین ترانه و موسیقی شده هست. ابتدای داستان، یک زن متکدی یک شاهزاده جوان بدرفتار را نفرین و او را به یک دیو زشت تبدیل میکند، زن جادوگر به او یک آینه جادویی که او را از حوادث مطلع میکند و یک گل رز می دهد که تنها تا بیستویکمین سال تولدش شکوفه میدهد، او باید تا آن هنگام عشق واقعی را حس کند تا نفرین را بشکند وگرنه تا پایان عمر همان جانور زشت باقی خواهد ماند.
در سویی دیگر دختری خوشگل به نام بل همراه پدر مخترعش موریس زندگی میکند. آخرین اختراع موریس یک اتومبیل چوب خردکن هست و هنگامی که او از طریق جنگل برای به نمایش گذاشتن اختراعش در نمایشگاهی می رود، گرگها او را تعقیب و او را به قصر هدایت می کنند و دیو او را زندانی میکند.
بل دنبال پدرش می رود و با دیو برخورد می کند و دیو پس از مدتی که او و پدرش را زندانی کرد، عاشق بل میشود و عشق واقعی را حس میکند و نفرین شکسته می شود. یکی از ویژگیهاي این انیمیشن این هست که کودکان به خوبی متوجه می شوند
که مهربانی کردن و مفید بودن چقدر می تواند در ارتباط با دیگران موثر باشد و همین زبان یعنی مهربانی میتواند یک غول را رام کند.
سفیدبرفی و هفت کوتوله
انیمیشن سفیدبرفی و هفت کوتوله در سال ۱۹۳۷ میلادی به کارگردانی «دیوید هند» و براساس افسانه متل آلمانی به قلم برادران گریم ساخته شده هست. این فیلم از نگاه انجمن فیلم کشور آمریکا، برترین فیلم جهان در سبک پویانمایی «انیمیشن» هست.
سفیدبرفی و هفت کوتوله اولین انیمیشن طولانی از آلبوم انیمیشنهاي کلاسیک والت دیسنی هست.
داستان این فیلم از این جا شروع می شود که در یکی از شبهاي سال ۱۹۳۴ میلادی والت دیسنی انیماتورهای خود را جمع کرد
و به انها گفت که می خواهد انیمیشنی بسازد. منتقدان باور داشتند که چون این انیمیشن بیش از ۸ دقیقه هست
پس برای موفقیتش نمیتوان امیدی داشت اما دیسنی تصمیم گرفته بود انیمیشنی بلند بسازد و انیماتورها دست به کار شدند.
انیمیشن «سفیدبرفی و هفت کوتوله» 3 سال زمان برد و منابع عظیم مالی شرکت را به پایان رساند تا این که در کریسمس سال ۱۹۳۷ میلادی روی پرده رفت. این انیمیشن این پیام را برای کودکان جهان دارد که نیروی عشق، همبستگی و تلاش انسان را به آرزوها و آمالش میرساند
و در این بین همکاری 7 کوتوله با یکدیگر نشان از همکاری و ارتباط دوستانه هست که بسیار خوشگل به عکس کشیده شده هست.
یادگیری مشاهدهای و تاثیر رسانهها در رفتارهای کودکان
پزشک گلفر حسینی، روانشناس
آموزش و فراگیری رفتارهای اخیر در کودکان، اکثر از آنکه از طریق آموزش مستقیم کلامی شکل بگیرد، از طریق دیدن رفتارهای دیگران و الگوبرداری از انها صورت میپذیرد، بنابراین والدین اگر ساعتها هم در مورد رفتارهای مناسب با کودکان صحبت کنند، یادگیری زمانی خواهد بود
که کودکان رفتارهای مناسب و مهارتهاي لازم مثل همدلی، جراتورزی، ارتباط موثر و… را دیدن کنند
و با تقلید و الگوسازی از روی آن چه دیدن می کنند، بیاموزند.
نظریه یادگیری دیدناي که به یادگیری از راه دیدن، تقلید و الگوبرداری اشاره میکند، برای اولین بار توسط «آلبرت بندورا» روانشناس ارائه شده و یکی از موثرترین و فراگیرترین روشهاي یادگیری رفتاری هست
که حتی از طریق رسانههایي مثل تلویزیون، سینما و تئاتر، تاثیر خود را می گذارد و اهمیت رسانههایي مثل تلویزیون، تئاتر و سینما و گزینه محتوای قصههایي که از راههاي گوناگون برای کودکان مورد نمایش قرار میگیرد را نشان می دهد.
در نگاهی کلی به قصههایي که ماندگار شدهاند، میتوان به وضوح دریافت قابلیت تقلید و الگوبرداری از شخصیتهاي اصلی داستان یکی از رکنهاي اساسی ماندگاری این داستانها میباشند.
بنابراین دقت به داستانهاي کهن و فاخر ایرانی مثل شاهنامه فردوسی و ساخت انیمیشنهایي با این مضامین و اجرای نمایشهاي مرتبط میتواند به تربیت کودکان ما کمک کند. مثلا انیمیشن باخانمان که شخصیت اصلی داستان با به نمایش گذاشتن مهارتهاي فردی مناسب با مشکلات مواجه میشود می تواند الگویی مناسب برای کودکان باشد.
یخزده: ملکهای در قلب کودکان
منجمد یا یخزده یک فیلم موزیکال آمریکایی ساخته والت دیسنی پیکچرز هست.
این فیلم بر پایه رمان ملکه برفی اثر نویسنده مشهور «هانس کریستیان آندرسن» ساخته شده هست.
یخزده در مدت کوتاهی توانست به پرفروشترین پویانمایی تاریخ تبدیل شود و در رتبه 7 لیست پرفروشترین فیلمهاي تاریخ سینما قرار بگیرد.
داستان فیلم با تعدادی یخشکن که در حال جمعآوری یخ از روی یک دریاچه منجمد در نقاط سردسیر نروژ در آرندال میباشند، آغاز می شود.
میان انها یک پسربچه ۸ ساله که «کریستوف» نام دارد همراه گوزن شمالی کمسن خود «سون» سعی در جمعآوری یخ دارد.
یخشکنان پس از جمعآوری یخ کافی به سوی شهر حکومتی «ارندل» رهسپار می شوند.
درست در همان زمان در کاخ ارندل دو شاهزاده خردسال زندگی می کنند.
پرنسس «آنا» خواهر بزرگتر خود «السا» را دیروقت از خواب بیدار میکند تا با او برف بازی کند زیرا السا دارای قدرتی جادویی هست
که می تواند بهوسیله آن برف و یخ ساخت کند. آن دو به یکی از سالنهاي بزرگ کاخ میروند و شروع به بازی می کنند.
حین بازی، وقتی السا می خواهد از سقوط آنا پیشگیري کند، بهطور اتفاقی با یکی از اشعههاي یخی خود به سر آنا ضربه میزند و باعث میشود
او بیهوش شود. السا، مادر و پدرش را صدا می کند و پادشاه و همسرش همراه السا و آنای بیهوش، برای حل این مشکل، شبانه به سوی «دره سنگ زنده» جایی که ترولها، موجودات سنگی کوچک با قدرتهاي خاص خود سکونت دارند، رهسپار میشوند.
بین راه کریستوف با گوزن کوچکش، سون، در حال بازگشت بودند، اما وقتی میبینند که ردی یخی پشت سر اسبهاي پادشاه و ملکه باقی می ماند، به تعقیب آن ها میپردازند. آنا به کمک ترولها به هوش می آید اما قدرت السا باعث ایجاد ترس در پادشاه و ملکه میشود. «پبی بزرگ» که بسیار دانا و رئیس تمام ترولهاست، به آن ها میگوید شانس آوردهاند که یخ به قلب آنا اصابت نکرده زیرا قلب به آسانی درمان نمیشود. پادشاه تصمیم می گیرد تا زمانی که السا یاد بگیرد قدرتش را نظارت کند، دروازههاي کاخ را بسته و قدرت او را از همۀ پنهان کند و تا آن موقع دو خواهر را از یکدیگر جدا کند.
چند سال بعد زمانی که آنا در سن ۱۵ سالگی و السا در سن ۱۸ سالگی قرار دارند، پادشاه و ملکه با کشتی به سفر میروند، اما کشتی انها در توفان غرق می شود و السا مجبور به پذیرفتن حاکمیت میشود
و به دنبال آن مشکلات زیادی برای خودش و مردم کشورش ایجاد می کند که ناشی از عدم نظارت قدرت جادوییاش هست.
در پایان داستان السا بالاخره متوجه می شود که کلید بازرسی قدرتش که مدتها دنبال آن بوده، در واقع عشقی واقعی هست.
او بهوسیله عشق تمام برف شهر را آب میکند و خساراتی که زمستان فناناپذیرش به شهر وارد کرده بود، در یک لحظه ناپدید میکند و تابستان دوباره به جریان میافتد و خورشید دوباره تابناک می شود.
این داستان فانتزی به کودکان میآموزد که جهان بدون عشق و مهربانی جای سرد و یخزدهاي هست که پر از تاریکی و سکوت هست و وقتی انسان با عشق ورزیدن به دیگران و کمک به آن ها زندگی کند، گرمای مطبوعی در زندگیاش ایجاد میشود.
سیندرلا: صبوری و امید به آینده
سیندرلا نام داستانی افسانهاي و محبوب و بازگوکننده افسانهاي قدیمی هست که دهها گونه متفاوت از این نوع در همۀ جای جهان وجود دارد. محبوبترین این داستانها به قلم نویسنده فرانسوی، «شارل پرو» در سال ۱۶۹۷ میلادی به رشته تحریر درآمده هست.
بهطور کلی واژه «سیندرلا» به معنی کسی هست که پس از دورانی از گمنامی و بیخبری ناعادلانه، به کامیابی و سرشناسی می رسد.
کمپانی والت دیسنی در سال ۱۹۵۰ میلادی یک فیلم کارتون مشهور براساس همین داستان ساخته هست.
این انیمیشن هنوز که هنوز هست با کودکان سراسر جهان ارتباط برقرار میکند و در این انیمیشن کودکان به خوبی با مفهوم صبر و امید داشتن به آینده آشنا می شوند.
معرفی والت دیسنی: مرد رویاهای کودکانه
«والت دیسنی» «که نام واقعیاش والتر الیا دیزنی بود»، در 5 دسامبر سال ۱۹۰۱ میلادی در شهر شیکاگو و در یک خانواده کشاورز به جهان آمد. پدرش ایرلندی و مادرش اهل کشور آمریکا بود. «والت» چهارمین فرزند از 5 فرزند «الیا» و «فلورا» دیزنی بود.
بهعلت تفاوت سنی بسیار زیادی که میان برادران و خواهرانش وجود داشت، میان او و «روی» «یکی از برادران والت» صمیمیت و پیوندی تنگاتنگ به وجود آمد.
بعدها «روی» یکی از شرکای والت در کمپانی بزرگ «والت دیزنی» شد. «والت» در سن ۱۳ سالگی، تحصیلات خود را در رشته نقاشی آغاز کرد و در دوران دبیرستان نیز همین رشته را ادامه داد.
هنگامی که در دبیرستان مشغول انتشار یک نشریه گرافیکی بود، جنگجهانی اول شروع شد، اما از آنجایی که به سن قانونی «۱۸ سال» نرسیده بود، نتوانست در جنگ شرکت کند بنابراین، در صلیب سرخ بهعنوان راننده مشغول به کار شد.
سپس به فرانسه رفت و در آنجا نقاشی و کارهای گرافیکی روی اتومبیلهاي صلیب سرخ را برعهده گرفت.
بعد از جنگجهانی اول، در مطبوعات گوناگون بهعنوان نقاش و کاریکاتوریست مشغول به کار شد.
در سال 1920 میلادی، والت و یکی از همکارانش به نام «آیورک» برای اولین بار در ساخت یک فیلم کارتونی در کانزاسسیتی شرکت کردند.
والت با یک دوربین عاریتی در یک گاراژ شروع به آزمایشات گوناگون کرد. کار در این گاراژ، تجربهاي برای موفقیتهاي بعدی و ایدههاي بزرگتر وی برای ساخت فیلم کارتونی شد.
دیزنی از این نقطه، راهی را آغاز کرد که پایانش درخشش و شهرت عالمگیر وی بود و دریچهاي به دنیایی دیگر گشود؛ دنیایی که سادگیهایش نهتنها برای کودکان، بلکه برای بزرگترها نیز جذابیتی چشمگیر داشت.
اولین فیلم کارتونی که دیسنی ساخت، از نظر مالی برای او فاجعه به بار آورد و نتوانست موفقیتی کسب کند.
با این حال وی قصد داشت ساختن فیلمهاي کارتونی را ادامه دهد.
بنابراین، در جولای ۱۹۲۳ میلادی در حالیکه فقط 40 دلار در جیب داشت، به هالیوود رفت و ساخت کارتون را آغاز کرد.
در آنجا، بعد از این که چند بار با عدم موفقیت روبرو شد، بالاخره استودیوی جدیدی را راهاندازی کرد
که در آن فیلمهاي کارتونی و واقعی ساخت میشد. سرمایه نخست این استودیو را برادرش «روی» در اختیار او قرار داد.
این استودیو که در ۱۶ اکتبر ۱۹۲۳ میلادی تاسیس شد، کمپانی «والت دیسنی» نام گرفت.
اولین کار بزرگش آفرینش چهرهاي به نام «میکیماوس» بود.
اولین فیلم این کمپانی با نام «آلیس در سرزمین عجایب» 2 روز بعد از تاسیس آن پدید آمد.
دیسنی خود شخصا ۱۵۰۰ نقاشی گوناگون برای ساخت قسمت اول این سریال کارتونی تهیه کرد.
از سال ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۶ میلادی نزدیک به ۶۰ قسمت از سری فیلمهاي «آلیس» ساخته شد.
از سال ۱۹۲۸ میلادی یعنی از زمان ظهور فیلمهاي ناطق بر پرده سینما، فیلمهاي کارتونی والت دیسنی مورد دقت همۀ مردم و همۀ سنین بوده هست.
«کشتی بخار ویلی» که اولین فیلم کوتاه ناطق والت دیسنی هست، در سال ۱۹۲۸ میلادی ساخته شد و میکیماوس اولین شخصیت کارتونی خلقشده توسط او در قالب حیوان بود.
دیسنی و کمپانیهاي گوناگون آن، بهعلت فیلمها، کارتونها و تکنیکهاي نوین فیلمسازی، پیروز به دریافت ۴۸ جایزه اسکار از طرف «آکادمی علوم و هنر عکسهای متحرک» شدند.
اضافه بر این، کمپانی دیسنی بارها و بارها از طرف مجامع هنری گوناگون آمریکایی و بینالمللی مورد تجلیل قرار گرفت. این هنرمند که ۳۰ جایزه اسکار را از آن خود کرد، در سال ۱۹۶۶ میلادی در شهر لسآنجلس درگذشت.
او در ۱۵ دسامبر ۱۹۶۶ میلادی بهعلت سرطان ریه در کالیفرنیا چشم از جهان فرو بست.
یک سال بعد، ساخت و ساز استراحتگاه والت دیسنی در فلوریدا آغاز شد. برادرش روی دیسنی، قلمرو پادشاهی سحر و جادو که یکی از اولین ساختههاي 4 پارک تفریحی دیسنی هست را در ۱ اکتبر ۱۹۷۱ میلادی افتتاح کرد.
پینوکیو: دروغ گفتن ممنوع!
ماجراهای پینوکیو رمانی ایتالیایی نوشته «کارلو کلودی» هست که در قرن 19 نوشته شده هست.
شخصیت اصلی این رمان آدمکی چوبی به نام پینوکیو «به ایتالیایی: Pinocchio» هست و دماغ چوبی این شخصیت تخیلی مشخصه بارز او هست.
در سال ۱۸۸۱ میلادی پینوکیو در یک مجله کودکان ایتالیایی توسط «کارلو لورنزینی» چاپ شد.
نام مستعار او «کارلو کلودی» بود که این نام را از روستای زادگاه مادرش وام گرفته بود.
او از کودکی عاشق الاغها بود و تمامی کاردستیها و نقاشیهایش از این حیوان بود.
کارلو با وجود روزنامهنگاری در مطبوعات لیبرال، سر از نوشتن برای بچهها درآورد.
او در ۲۴ نوامبر ۱۸۲۶ میلادی متولد شد و در ۱۸۹۰ میلادی در ۶۴ سالگی درگذشت و نفهمید که پینوکیوی او در کتابهاي درسی ایتالیا برای بچهها چاپ شد.
در ایتالیا پارک بزرگی به نام پینوکیو برای بچهها وجود دارد که پر هست از مجسمههاي این آدمک چوبین.
امروزه از پینوکیو برای انواع تبلیغات بهرهگیری میشود، حتی برای نشان دادن دروغگویی سیاستمداران و اعتراض به سیاست و وعدههاي دروغین دولتمردان در تعداد زیادی از موارد از این آدمک چوبی بهرهگیری میشود. ماجراهای پینوکیو در ایتالیا چنان مورد استقبال قرار گرفته که تدریس بخشهایي از آن جزو برنامه مدارس آن کشور قرار گرفته هست.
پینوکیو به صورت عروسکهاي کوچک خیمهشببازی یکی از مشهورترین سوغاتیهاي ایتالیاست.
داستان در مورد پیرمرد نجاری به نام پدر ژپتو هست که بچهاي ندارد و تنهاست.
او همراه یک گربه و دارکوب زندگی و با درست کردن اشیای چوبی امرار معاش میکند.
او با درست کردن عروسکی چوبی به اسم پینوکیو باور می کند که کودکی دارد.
فرشتهاي مهربان وقتی متوجه آرزوی قلبی پیرمرد می شود، با زنده کردن عروسک آرزوی پیرمرد را برآورده میکند.
مدتی میگذرد، پدر ژپتو پینوکیو را به مدرسه میفرستد اما او در راه مدرسه از روی سادگی و خوشقلبی گول روباه مکار و گربه نره را میخورد
و به تماشای نمایش خیمهشببازی میرود و روباه مکار او را به صاحب خیمهشببازی میفروشد.
پینوکیو همراه انها از شهری به شهر دیگر میرود و ستاره نمایش خیمهشببازی می شود؛
تا این که فرار می کند اما در راه منزل، باز فریب روباه مکار را میخورد و سکههایي راکه از صاحب خیمهشببازی گرفته بود از دست می دهد
او بارها گول آن ها را میخورد ولی باز هر زمان با سادگی و خوشقلبی به آن ها اعتماد می کند؛ تا این که سرانجام برای یافتن پدر ژپتو به دریا میرود
و او را در شکم نهنگ پیدا می کند و نهایتا پس از این که با شجاعت پدر ژپتو را نجات می دهد توسط پری مهربان به انسان تبدیل میشود.