نشد سلام دهم - عشق را جواب بگیرم

نشد سلام دهم - عشق را جواب بگیرم
نشد سلام دهم - عشق را جواب بگیرم
غـــرور یـــخ زده را ، رو بــــه آفتاب بگیرم

نشد که لحظه ی فرّار مهربان شدنت را

بـــه یادگار ، برای همیشه قاب بگیــــرم

نشد تقاص همه عمــر تشنه جانـــــی خود را

به جرعه ای ز تو - از خنده ی سراب -  بگیرم

چرا همیشه تو را ، ای همه حقیقتم از تو

من از خیال بخواهــــم و یا ز خواب بگیــرم

چقدر می شود آیا در این کرامت آبی

شبانــه تـــور بیاندازم و حباب بگیــرم

حصــــار دغدغه نگذاشت تا دقیقـه ای از عمـــر

به قول چشم تو : « حالی هم از شراب بگیرم »

خلاصه مثل مترسک گذشت زندگی من

نشد که عرصه ی پروازی از عقاب بگیرم

 

محمد علی بهمنی

ارسال نظر