جواد مهدی پور / شبیه ابر بارانی که می بارند چشمانم
شبیه ابر بارانی که می بارند چشمانم
خماری را به چشمان تو می آرند چشمانم
خماری را به چشمان تو می آرند چشمانم
هجومی از خیالت را روانه می کنی هر شب
چه باک از این همه هجمه ، که بیدارند چشمانم
اگر چه نیستی اما ، مثال ذهن آیینه
برایم عکس زیبای تو را دارند چشمانم
بجز سیمای زیبای تو ای دلدار بی همتا
ز هر سیمای رنگارنگ بیزارند چشمانم
اگر تب کرده ام می سوزم از عشق تو باور کن
مپنداری که از داغ تو بیمارند چشمانم
حریر پلک هایم را به نامحرم که می بندند
برای دیدن تو ، پرده بردارند چشمانم