نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است

نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است

نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است

نفس نمی کشم ، این آه از پی آه است

 

در آسمان خبری از ستاره من نیست

که هر چه بخت بلند است ، عمر کوتاه است

 

به جای سرزنش من به او نگاه کنید

دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است

 

شب مشاهده چشم آن کمان ابروست

کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است

 

اگر نبوسم ُ حسرت ، اگر ببوسم ُ شرم

شب خجالت من از لب تو در راه است

 

فاضل نظری

ارسال نظر