نوش دارو شعری از علی اکبر فلاحی

نوش دارو شعری از علی اکبر فلاحی
بار دیگر قلب ما از درد تو بی تاب شد
چشم اشک آلود من در بسترم بی خواب شد
 
روی ماهت در خیالات شب بی خوابی ام
تا سحر تابید و بر شب های من مهتاب شد
 
تا کجا باید ز هجران تو باشم در شکیب
کوه صبر از این همه صبر و قرارم آب شد
 
چشمه ای در ابتدای عاشقی ها بود دل
عاقبت از جوشش افتاد و به غم مرداب شد
 
یاد آن لبخند شیرین در نگاه آخرت
نوش  دارویی به زخم کهنه ی سهراب شد
ارسال نظر