روزی آخر تو مرا شیخِ اجل می­خوانی

روزی آخر تو مرا شیخِ اجل می­خوانی

روزی آخر تو مرا شیخِ اجل می­خوانی

روز میلاد مرا روز غزل می­خوانی

 

شب به شب، بیت به بیتِ غزلیّاتم را

درِ گوشِ پسرت جای مَثَل می­خوانی

 

اگر اخبار نخواندی خبرِ مرگم را

شبی از پچ پچه ­ی اهل محل می­خوانی

 

باد، آموخته هر روز نوازش بکند

شاعری را که تو هرشب به جدَل می­خوانی

 

جادویی هست در این شعر که لذت نبری

بعد از این غیرِ من از هرکه غزل می­خوانی


مهدی فرجی

ارسال نظر