شعرهای زیبای عاشقانه و احساسی جدید

با من برقص….
چرخش عشق روی نبضِ زمین،پابپای تو
چرخش گیسوان سیاه من،روی شانه های تو
بازی بوسه ات با گوشواره ها
بازی دامنم روی ساقِ پا
مرابه خود بخوان
به رویایی،که خواب بینم درسفرم
مراببربه آن لحظه هایی
که دنیا بداند،
همرقصِ دیوانه ات
تنها منم …

از تو پنهان مي کنم رنگ صدايم را هنوز
پيش چشمت مي کنم گم دست و پايم را هنوز

غربتم را با تو قسمت مي کنم از راه دور
مي پذيري دست هاي بينوايم را هنوز ؟

بشنو آواز مرا از سايه ها و سنگ ها
مردم اما نيست پايان ، ماجرايم را هنوز

چيست آيا جرم انسان جز به دنيا آمدن؟
آنکه مي آرد نمي بخشد خطايم را هنوز؟

در زمين جايي ندارم آرزويم مردن است
آسمان نشنيده مي گيرد دعايم راهنور

پاييز يادش رفت
جنازه اش را ببرد
زمستان که آمد ناگهان عاشقش شد
اما چه فايده اي داشت ؟
معشوقه اي که لبانش سرد و بي رنگ بود
دستاني بي حس داشت ، لبخند هم نمي زد
و حتي يک بار هم نگفت دوستت دارم ،
تنها چيزي که برايش مانده بود موهايِ طلايي و بلندي بود که شب را به آن ها سنجاق مي کرد
زمستان اما‌ مثلِ ديوانه ها برايش آواز مي خواند
شعر هاي عاشقانه مي سرود
خيال مي کرد که پاييز بلند مي شود و به جاي تمام اضطراب هايِ تنهايي اش تا هميشه در آغوشش مي کشد
اواخر اسفند بود ،
همه را از دلش تکانده بود جز او ،
نمي دانست که چگونه بدون عطرِ موهايش يک سال را تاب بياورد
سيگاري دود کرد و براي آخرين بار چشمانش را بوسيد
از آن پس ديگر همه ي زمستان ها‌ بويِ پاييز مي دادند.

براي كفشي كه
هميشه پايت را مي زند
فرقي نميكند
تو راهت را درست رفته باشي يا اشتباه
هر مسيري را با او
همقدم شوي
باز هم
دست اخر
به تاول هاي پايت مي رسي
ادم ها هم به كفش ها بي شباهت نيستند
كفشي كه هميشه پايت را ميزند
ادمي كه هميشه آزارت مي دهد
هيچ وقت نخواهد فهميد
تو چه درد ي را تحمل كردي
تا با او همقدم باشي..

خوش بحالت غريبه!!!
دنياي کسي هستي ک دنياي من است…
چنان در تو غرق شده ک بخاطر تو مرا ناديده ميگيرد….
مرا…. اشک هايم را…. دلتنگي هايم را…. غم هايم را….بغض هايم را….
ميبيند و چشم هايش را ميبندد….
فقط بخاطر توووووو….
من مغرور را به جايي رساندي….
ک همه وجودم را بغض فرا گرفته….
بغض حسادت به تو!!

خوشبحالت غريبه….