۷ راز موفقیت در زندگی که به هر چه میخواهید برسید

در گذر سالیان، توصیههای موفقیت متعددی را دنبال کردهام که کمکم کردهاند موفق باشم و به موفقیتی که انتظارش را داشتم دست پیدا کنم. فکر میکردم از همان ابتدا میدانم رسیدن به موفقیت مستلزم چه چیزهایی است. اما، درک کامل وقتی حاصل شد که متوجه شدم موفقیت برای هر یک از ما متفاوت است. این چیزی است که با رشد ما نیز تغییر میکند و به چیزهایی بیشتر از صرفا هدفگذاری مربوط میشود.
همینکه دربارهی تعریفمان از موفقیت به یک شفافیت و درک درست میرسیم، نحوهی نگرشمان به زندگی تغییر میکند. با این نگرش متفاوت، اهدافمان میتوانند جهتدارتر باشند و سطح انگیزه و دستاوردهایمان افزایش پیدا کند.
در فرهنگ واژگان کسب و کار چنین آمده است:
«موفقیت دستاورد یک اقدام، به سرانجام رساندن یک منظور یا دستیابی به یک هدف است».
این تعریفی جالب است اما مبهم است و واقعا تصویر درستی از اینکه موفقیت برای شما به صورت شخصی چه معنایی دارد به دست نمیدهد.
و اگر بدون روشنسازی این امر به پیش بروید، ممکن است نهایتا به آن منظور یا هدف دست پیدا کنید و هر احساسی داشته باشید به جز موفقیت.
پس اولین توصیه برای موفق شدن آن است که بدانید موفقیت برای تان چه معنی دارد. وقتی این را مشخص کنید، خواهید دانست مقصود یا هدفتان چیست و چگونه به آن دست پیدا کنید.
دومین بخش آن ذهنیتتان است، چون آن نیز نقشی کلیدی ایفا میکند. احتمالا متوجه شدهاید که برای بعضی آدمها نسبت به شما رسیدن به اهداف راحتتر است. شما هم همان کارها را میکنید، اما آنها میرسند و شما نه. این موضوع میتواند نا امید کننده باشد و من این را درک میکنم. اما نا امیدی شما را به هیچ جایی نمیرساند و میتواند همان چیزی باشد که باعث میشود مانع و سد راه خودتان بشوید. وقتی یک ذهنیت موفقیت طلب ایجاد کنید، افکار و عواطفتان نیز از شما پشتیبانی خواهند کرد. این یعنی متوجه میشوید دستیابی به آنچه میخواهید سادهتر است.
آنچه در ادامه فهرست میشود ۷ راز موفقیت در زندگی است که کمک میکنند نگرشی موفقیتطلب ایجاد کنید. به کار بستن این موارد به صورت مداوم بهترین فرصت را برایتان فراهم خواهد آورد تا به آنچه در زندگی میخواهید دست پیدا کنید.
راز موفقیت در زندگی
۱. دربارهی نوع موفقیتی که میخواهید درکی شفاف داشته باشید
شفافیت و درک درست از این مورد بر ذهنیت شما تاثیری مثبت خواهد گذاشت. موفق بودن و احساس موفقیت کردن بسیار حیاتی است.
همه تا حدودی میدانیم موفقیت برایمان چه معنی دارد. اما مسئله این است که ما معمولا آگاهیمان از این موضوع در سطح ناخوداگاه است، و این میتواند دستیابیمان به ذات حقیقیمان را دشوار سازد. یعنی به ارتباط برقرار کردن با خودمان به نوعی نیاز داریم تا پاسخهای مورد نظر را بیابیم.
یک جای ساکت و آرام پیدا کنید و در حالی که یک دفترچه یادداشت و قلم در دست دارید بنشینید. حتی شاید بتوانید چند نفس عمیق بکشید یا مراقبه کنید تا بتوانید وضعیت روحی ذهنیتان را تغییر دهید.
وقتی احساس کردید ذهنتان آرام شده است، از خودتان سوالهای زیر را بپرسید و حتی آنها را در بالای صفحهتان بنویسید:
– «موفقیت برای من به چه معنی است؟»
– «موفقیت چه شکلی است و چه احساسی دارد؟»
و منتظر بمانید. صبور باشید و اجازه دهید روال با سرعت خاص خودش ادامه پیدا کند.
پاسخ ممکن است بلافاصله حاصل نشود و این مسئلهای ندارد. نسخهی شخصی شما از موفقیت به احتمال فراوان با آنچه برایتان از همه مهمتر است ارتباط دارد. ممکن است در اعماق دفن شده باشد و این یعنی برای آنکه رو شود و به سطح بیاید زمان میبرد.
اما وقتی سوال را پرسیدید، نهایتا پاسخ را خواهید شنید؛ گاهی وقتی اصلا انتظارش را ندارید.
۲. یک مقصد وسوسهانگیز و خواستنی تعریف کنید
این یعنی «از همان شروع هدف را در ذهنتان داشته باشید»، که نقل قولی از استیفن کاوی است – آموزگار، تاجر، سخنرانی موفق و مولف کتاب پر فروش هفت عادت آدمهای بسیار موثر.
برای دستیابیتان به موفقیت این امر بسیار حائز اهمیت است که با داشتن هدف در ذهنتان تلاشهایتان را آغاز کنید. چون وقتی بتوانید پیامد و نتیجهی کارتان را ببینید، مراحل و اقداماتی که برای دستیابی به آن لازم است آشکار و مشخص میشوند.
احتمالا از قبل این را میدانید اما همهاش هم همین نیست.
نوشتن اهداف یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که میبینم آدمها موقع شناسایی نتیجهی کارشان انجام میدهند. منظورم از این نوع هدف یک هدف خشک و بیروح و بدون هیچ مزیتی است. فقط یک لکهی سیاه بزرگ روی یک صفحهی سفید یا صفحهی گسترده.
نکتهی جالب آن چیست؟
وقتی مقصدتان را تعریف میکنید، باید وسوسهانگیز باشد؛ چون وقتی چنین باشد، احساس میکنید شدیدا جذب و شیفتهی آن شدهاید. درست مانند همان انبهی آبدار فصل در بازار محلی، میتوانید آن را بو کنید و مزهاش را بچشید.
هدف شما هم باید جذاب و مکتوب باشد به نحوی که انگار همین حالا لحظه را زندگی و تجربه میکنید. ببینید در چشم ذهنتان به چه چیزی دست پیدا میکنید و یک تصویر روشن و شفاف ایجاد کنید.
چشمهایتان را ببندید و تصور کنید چه چیزهایی را اطرافتان میبینید. به آن چیزی که خواهید شنید توجه کنید و همین طور به احساسی که از دستیابی به آن به شما دست خواهد داد.
به داخل این تصویر پا بگذارید و تجربهاش کنید به نحوی که انگار همین حالا در حال رخ دادن است.
چشمها را باز کنید و آنچه را دیدید، شنیدید، و احساس کردید روی کاغذ بنویسید. تاریخی که به آن دست یافتید را مشخص کنید. در اینجا نوشتن آن به زمان حال بسیار حیاتی است.
ما در زندگی دو بار به آنچه میخواهیم دست پیدا میکنیم، ابتدا در چشم ذهنمان و بار دوم در واقعیت فیزیکیمان. همان طور که اهدافتان را مرتبا میخوانید و تجسم میکنید به خودتان فرصت حداکثری برای رسیدن به آنها میدهید.
۳. اتحادتان را با اهداف و تصورات حفظ کنید
احتمالا دربارهی ارجاع صورت گرفته به اهمیت حفظ اتحاد قبلا چیزهایی شنیدهاید. اما از آنجایی که من هم چند سالی این کار را انجام میدادم، متوجه شدم آدم نمیتواند بفهمد واقعا معنی آن چیست.
اتحاد کلید دستیابی به موفقیت است و آنچه مهم است متحد کردن اهدافتان با چیزهایی است که برایتان در زندگی اهمیت دارند. یعنی اهداف تان باید موازی با ارزشها و نسخهی موفقیت مختص به شما حرکت کند.
ارزشهایتان مشوقهای کلیدی قدرتمندی هستند و اگر اهدافتان را خارج از اتحاد و یکپارچگی بنویسید، آن وقت است که در واقع سد راه رسیدن خودتان به موفقیت شدهاید.
به عنوان مثال، میتوانید هدفی برای رشد دادن کسب و کارتان تعیین کنید و این یعنی زمان بیشتری را نسبت به معمول صرف کسب و کارتان خواهید کرد. صرف کردن زمان مفید با خانوادهتان ممکن است از بیشترین درجهی اهمیت برای شما برخوردار باشد. اما کار کردن روی این هدف یعنی گذراندن وقت کمتری با اعضای خانوادهتان.
حفظ پیوند و اتحاد مرحلهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. وقتی اهدافتان را تعیین میکنید، کمی زمان صرف کشف این نکته میکنید که آنها چگونه با ارزشهایتان و آنچه برایتان مهم است اتحاد و پیوند برقرار میکنند. و مهمتر اینکه، حواستان باشد در کجاها این اتحاد و پیوند وجود ندارد.
۴. اقدام بزرگ همیشه موثرترین راه موفقیت نیست
بر عکس باور رایجی که «اقدام بزرگ» باعث موفقیت سریعتر میشود. من معتقدم یکی از توصیههای کلیدی برای موفقیت ارادهی ما برای انجام عملی پایدار و همسو است.
موفقیت زمانی حاصل میشد که از منطقهی امنتان پا بیرون بگذارید، اما نه همیشه با انجام اقدامات بزرگ. برای عدهای ، به خاطر هر چیز دیگری که برایشان در زندگی ارزشمند است، این میتواند منکوب کننده به نظر برسد.
در نتیجه یا آن را به تاخیر میاندازید یا به صورت ناکارامد انجامش میدهید.
مثلا فرض کنیم میخواهید پایگاه مشتریانتان را تا ۱۰٪ افزایش دهید و با شبکهسازی شروع میکنید. پس از ۶ امین رویداد شبکهسازی تان بعد از دو هفته خسته و آزرده میشوید، چون برای انجام هیچ کار دیگری زمان نداشتهاید. به علاوه، مشتریان بیشتری را که دنبالش بودهآید هم پیدا نکردهاید. از ورزشتان و دیدار با دوستانتان هم که زدهاید! انرژیتان بعد از حدود ۴ امین رویداد فروکش میکنید و این بر نحوهی عملکرد شما تاثیر میگذارد.
در این مثال اقدام «بزرگ» کارساز نشد چون اقداماتتان به طور کامل با ارزشها یا حتی اهدافتان متحد و همراستا نبودند.
۵. بدون آنکه مدام خودتان را سرزنش کنید به تفکر و مطالعه بپردازید
تامل و تفکر یکی از حیاتیترین توصیههای دستیابی به موفقیت است. با وجود این، یکی از مولفههای کلیدی است که اغلب در تلاش برای شتابان رسیدن به خط پایان فراموش میشود.
دو مورد از اصول پایهای موفقیت داشتن «آگاهی حسی» و «انعطافپذیری رفتاری» است. این یعنی برای هر اقدامی که انجام میدهیم، باید نسبت به آنچه کارساز بوده است آگاهیمان را حفظ کنیم. و سپس برای تغییر آنچه برای رسیدن به نتیجهی مطلوبمان باید انجام دهیم آماده سازیم. تامل و تفکر به شما کمک میکند این کار را به خوبی انجام دهید.
اما ترس از شکست، یا ترس از جا ماندن باعث میشود آدمها این فرایند بسیار مهم را حذف کنند. شتاب و عجله برای رسیدن به چیز بعدی، اغلب آن بارقهی امید اصل کاری را که میتواند واقعا تاثیر گذار باشد از دست میدهیم.
اینکه یدون توقف برای بررسی میزان پیشرفتمان کورکورانه و با تمام قدرت به پیش برویم احمقانه است. بالاخره، بدون آنکه ابتدا به آینه نگاه نکنیم و عقب خودرو را چک نکنیم هیچ وقت به راست نمیپیچیم. فقط یک نگاه سریع ما را قادر میسازد تا پی ببریم آیا به انجام تنظیم سرعت نیاز داریم یا اینکه به مرحله بعدی باید رو بیاوریم.
همچنین مهم است که موقع تامل و تفکر کردن با خودتان مهربان باشید. انتقاد مدام کردن از خودتان اصلا چیز خوبی نیست. در واقع، انگیزهتان را پایین میآورد و باعث میشود کار کردن با تمام قوا برایتان دشوار شود. این فاصلهی سرزنش و خودقضاوتی است. شما را درگیر میکند و نمیتوانید تغییراتی را ببینید که قادر به انجامشان هستید.
تفکر و تامل باید از یک جایگاه عاری از قضاوت صورت بپذیرد، جایی که در وقفهّهای منظم زمانی به خودتان بازخوردهای مثبت و آموزنده میدهید. بسته به فعالیتی که میتواند هفتگی، ماهانه یا سه ماه یک بار انجام شود.
همیشه چیزی وجود دارد که به آن دست پیدا کردهاید؛ به آن اذعان کنید. به دنبال درسها و چیزهایی باشید که میتوانید تغییرشان دهید.
وقتی به این روش مکررا فکر و تامل میکنید، میتوانید مقدار زیادی از وقتتان را صرفه جویی کنید و سریعتر به چیزهای مد نظرتان برسید. این گام حیاتی همچنین به شما کمک خواهد کرد ذهنیت قوی شدهی خود را حفظ کنید و برای رسیدن به آنچه میخواهید همچنان با انگیزه بمانید.
۶. پشتکار و اراده الزامات کلیدی هستند
نگرشتان در سطوح مختلف موفقیت شما یک بازیگر کلیدی به حساب میآید.
اگر خیلی راحت تسلیم شوید، در آن صورت دستیابی به زندگی که دنبالش هستید را بسیار دشوار خواهید یافت. اما این که یک نگرش «من میتوانم» منسجم در خود ایجاد کنید باعث قوت قلبی در شما میشود که نهایتا مسیر خود را تا خط پایان پیدا خواهید کرد.
این به انجام هر کاری یا مقاومت و اصرار طولانی مدت در چیزی که کارساز نیست نمیشود. اراده و پشتکار یعنی مثل سگی با استخوان بودن. همیشه به جویدن آن ادامه میدهید، تکنیک جویدنتان را تنظیم میکنید تا نهایتا حاصلی که میخواهید به بار بیاید.
موفقیت راستین به زمان و نوعی خاص از نگرش نیاز دارد. اگر میبینید کسی یک شبه به موفقیت میرسد، معمولا استثنایی برای این قاعده وجود دارد. این کار نیازمند آموزش و تمرین است و گاهی هم میتواند چند سال طول بکشد.
مثل یک کشاورز باشید، با پشتکار و اراده باشید تا هر آنچه را میخواهید بتوانید انجام دهید. اگر کارساز نبود، راه دیگری بیابید. همیشه برای رسیدن به آنچه میخواهید راهی وجود دارد.
هر چه بیشتر روی آن تمرین کنید، یعنی تقویت روزانهی ارادهتان، احساس موفقیت بیشتری در خودتان حس خواهید کرد. و حتی این قدرتمندی را بعد از رسیدن به هدف نیز حس خواهید کرد.
۷. از ذهن و بدنتان حسابی مراقبت کنید
آنچه با بدنمان و ذهنمان انجام میدهیم تاثیری شدید بر میزان موفق بودنمان دارد.
آنتونی رابینز میگوید باید یک فیزیولوژی و روانشناسی تفوق و برتری اتخاذ کنیم، که پنجمین اصل موفقیت به حساب میآید. اما واقعا معنی آن چیست؟
طی سالها، پس از سختی های فراوان دریافتهام که ذهن ما میتواند بر سلامت جسممان تاثیر بگذارد. حتی بیش از آن و بر رفتار روزمرهی ما!
برعکس آن نیز درست است. بدنمان تاثیر شگرفی بر وضعیت عاطفیمان دارد.
هر دوی این عامل کلیدی میتوانند بر نتایجی که به دست میآوریم تاثیر بگذارند. اگر احساس کمبود انرژی داریم یا تجربهای را به طریق منفی مینگریم، آن وقت است که عملکردی خواهیم داشت که چندان مطلوب به نظر نمیرسد.
از طرف دیگر اگر احساس انرژی زیاد کنید، متوجه خواهید شد که نگاه کردن به جنبههای مثبت برایتان ساده تر است. ممکن است کسانی را که احساس میکنند جایگاهشان را گم کردهاند درک کنید، در نتیجه میروید و با آنها صحبت میکنید. و احتمالا حتی متوجه یک مشتری جدید میشوید. با اتخاذ روانشناسی در لحظه، پیامد را تغییر دادید و انرژیتان نیز در این رابطه نقشی کلیدی ایفا کرد.
به خاطر همین ارتباط، مهم است که از ذهن و بدنتان خوب مراقبت کنید و همین طور از روحیهتان. وقتی این کار را به طور مرتب انجام دهید، متوجه خواهید شد که مثبتنگری در تمام شرایط برایتان کار بسیار راحتتری خواهد بود.
همینکه به تغذیهی ذهن، بدن و روحتان ادامه میدهید، متوجه خواهید شد که از عهدهی موقعیتهای مختلف در زندگی روزمره به طرق مختلف بر میآیید. عملکردتان پیشرفت خواهد کرد و شما پیامدهای موفقیتآمیز بیشتری را تجربه خواهید کرد.
جمعبندی
توصیههای موفقیت متعددی وجود دارند و در اینجا، ما به ۷ مورد از تاثیرگذارترین راز موفقیت در زندگی اشاره کردهایم. موضوع دنبال کردن هر توصیهای که میشنوید یا میخوانید نیست؛ بلکه موضوع آن است که کدام یک را انتخاب میکنید و مدام به کار میبندید.
همینکه دربارهی تعریف تان از موفقیت به شفافیت و درکی درست میرسید، شروع خواهید کرد به دانستن اینکه چه چیزهایی برایتان حائز اهمیت است. این امر برای شما پایهای محکم به وجود میآورد تا ذهنیت خودتان را گسترش دهید و به هر آنچه در زندگی میخواهید دست پیدا کنید.
ترجمه : کامروا ابراهیمی