زندگی زیباست
می دانم
چه دارویی برایم سراغ داری آقای دکتر؟
دکتر قدری فکر کرد و سپس گفت:
تنها راه علاج شما این است که پنج نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و اینکه از زبان آنها بشنوی که خوشبخت هستند.
زن رفت و پس از چند هفته به مطب دکتر برگشت، اما این بار اصلاً افسرده نبود.
او به دکتر گفت: "برای پیدا کردن آن پنج نفر، به سراغ پنجاه نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینها هستند رفتم
اما وقتی شرح زندگی همه آنها را شنیدم فهمیدم که خودم از همه خوشبخت تر هستم!
خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت و مال اندوزی به دست نمی آید. خوشبختی رضایت از زندگی و شکرگزاری بابت داشته هاست نه افسوس بابت نداشته ها!
مثل آب باشیم؛ بگذریم
از یک جوی، هرچند کوچک باشد، صدای آرام آب به گوش میرسد. چه زیباست نگاه کردن به این آب. چرا جریان آب این گونه زیباست و صدای آب تا ایناندازه دلنشین؟ آنچه این گونه زیبایی میآفریند، خود آب نیست، بلکه عبور و گذر آب از جوی است که این گونه زیبا و دلانگیز است.
عبور کردن همیشه زیباست. گذشت کردن از خطای دیگران و توقف نکردن بر آنچه که باعث کینهتوزی است، همانقدر زیبا و خوشایند است که عبور آب از جوی. حرکت آب از روی تیرگیها و آلودگیهای جوی زیبایی میآفریند. شاید اگر بتوانیم از زشتیهای یکدیگر عبور کنیم و در برابر یکدیگر کینهتوزی نکنیم، آن وقت به این باور برسیم که در زندگی حرفی برای گفتن داریم زیرا الفبای موسیقی زندگیمان مانند موسیقی جوی دلانگیز و متفاوت شده است.
نگران نباش
خدا میداند که چقدر سخت تلاش کردهای
وقتی قلبت مملو از درد است،
وقتی احساس میکنی که زندگیت ساکن و زمان در گذر است،
خدا انتظارت را میکشد ...
وقتی هیچ اتفاقی نمیافتد و تو ناامیدی،
و ناگاه دیدگاه روشنی در مقابلت آشکار شد،
و نوری از امید در دلت جرقه زد،
خدا در گوشت نجوا کرده است …
وقتی اوضاع روبهراه میشود و تو چیزی برای شکر کردن داری، خدا تو را بخشیده است …
وقتی که اتفاقات شیرین و دلچسبی رخ داد
خدا به تو لبخند زده است …
به یاد داشته باش هر کجا که هستی و هر احساسی که داری، خدا آن را میداند …
قلبت را آرام کن...
یک وقتهایی بنشین و خلوت کن با تمام سکوت هایت…
نگاه کن به اطرافت…
به خوشبختى هایت…
به کسانی که میدانی دوستت دارند…
به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند…
و به خدایی که تنهایت نخواهد گذاشت…
گاهی یک جای دنج انتخاب کن…
گاهی یک جای شلوغ…
آرامش را در هر دو پیدا کن…
هم درکنار شلوغی آدم ها…
هم درکنار پنجره ای چوبی و تنها…
دل مشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن…
باران را بی چتر بشناس…
خوشحالی را فریاد بزن…
و بدان که تو" بهترینى"