غرور
و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تكيه كردن نفس به آنچه كه مطابق هوي و هوس باشد و طبع انسان به خاطر شبههافكني و فريب شيطان به آن گرايش يابد. پس هر كس بر اساس شبهه فاسدي معتقد شود كه در دنيا يا آخرت به خير و سعادت رسيده مغرور است».[۲]
غرور يكي از مرض هاي قلبي است كه انسان را از درون تهي ميكند و اعمال و رفتار انسان را نابود ميكند و در حقيقت به جاي اين كه پروردگار بيهمتا را پرستش كند از نفس، مال، مقام و علمش بتي ساخته و آنها را عبادت ميكند.
- جهل و ناداني: انسان سراسر ضعف و عجز و ناتواني است، هزاران نقص و نياز وجودش را فراگرفته و در اثر ناآگاهي از حقيقت خويش، امتيازات و كمالاتي را در خود توهم كرده به غرور مبتلا ميگردد و به سبب علاقه شديد به خويشتن، ديگران را پايينتر و فاقد كمالات به حساب ميآورد و به خاطر غرور، ديگر نميتواند حقيقت را تشخيص دهد و پيوسته در مسير گمراهي گام برميدارد.
- كمبود ظرفيت: انسانها از نظر استعدادهاي دروني يكسان نبوده و داراي قابليتها و ظرفيتهاي متفاوت ميباشند. برخي با مشاهده كمترين امتياز مادي يا مقام و مرتبه معنوي خود را گم كرده، آنچنان مست غرور و تكبر ميشوند كه گويي قلّههاي كمال و مدارج بلند علم و معرفت را فتح كردهاند: ولي اگر به ديد انصاف نظر شود اولاً معلوم نيست كه برتريها و فضيلتهاي شخص مغرور داراي ارزشي حقيقي باشد ثانياً بر فرض دارابودن ارزش حقيقي اصولاً از ما نيست، بلكه در حقيقت، امانت و عاريهاي است كه در اختيار ما قرار گرفته و صاحب اصلی آن آفريننده آسمانها و زمين است و خردمند را شايسته نيست كه به آنچه در حقيقت از ديگري است فخر بفروشد و مباهات نمايد، خصوصاً اگر مايه افتخار خود را در معرض فنا و نابودي ببيند.
- عقده حقارت: يكي ديگر از ريشههاي غرور، عقده حقارت و نوعي پستي و ذلت است كه شخص مغرور در باطن خويش احساس ميكند و با ابزار بزرگي و دست زدن به كارهايي كه شايسته او نيست ميكوشد تا حقارت دروني خويش را از مردم پنهان كرده و شكست و واماندگي خود را از قافله رهپويان طريق كمال و سعادت جبران نمايد.
امام صادق علیه السلام ميفرمايند: «هيچ كس لاف بزرگي نميزند مگر به خاطر ذلتي كه در خود احساس مينمايد».[۳]
روانشناسان و دانشمندان امور تربيتي بر اين نكته تأكيد دارند كه هر نوع انگيزه برتري خواهي و كبر و غرور ريشه در احساس عدم امنيت روحي داشته و از عقده حقارت نشأت ميگيرد.
کسانی که در آنها زمینه غرور هست.
- كافران: گروهي از كافران را زندگي دنيا فريفته است و گروه ديگر را شيطان فريب ميدهد. آنان، دنياي زودگذر را براي خودشان اصل و هدف انتخاب كردهاند و به خاطر همين تا آنجا كه بتوانند تاخت و تاز كرده تا مرحله فرعون و نمرود و معاويه و يزيد شدن پيش ميروند؛ آنان برابر حق قرار گرفتهاند و خدا آنان را به حال خودشان رها كرده و به سبب نعمت هاي ظاهري دنيا فكر ميكنند كه از عذاب ايمن هستند در حالی که اين گونه نيست.
قرآن كريم در اينباره ميفرمايد: «اين ها همان كساني هستند كه آخرت را به زندگي دنيا فروختهاند، لذا مجازات آنها تخفيفي داده نميشود و كسي آنها را ياري نخواهد كرد.»[۴]
- گنهكاران: كساني هستند كه از گناه دوري نميكنند و ميگويند خدا بخشنده است و ما به عفو و گذشت او اميدواريم. آنها به اين اميد تكيه دارند و در اعمال خود سهلانگار هستند و گمان ميكنند چنين اميدواري مقام ستودهاي در دين است، چنين افرادي خود را از غضب الهي، ايمن ميدانند.
پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند: «شخص هوشيار كسي است كه نفس خود را به خدمت گيرد و براي پس از مرگ تلاش كند و فرمود احمق كسي است كه از هواي نفساني پيروي كند و به خدا آرزو (اميد بيجا) داشته باشد».[۵]
اميدواري صحيح به خداوند جايي است كه شخص گنهكار از گناهان خويش پشيمان شود و توبه كند. چنين شخصي بايد به خداي كريم اميدوار باشد، چنان كه قرآن كريم ميفرمايد: «اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را ميآمرزد همانا او بسيار آمرزنده و مهربان است و به درگاه پروردگارتان توبه كنيد و در برابر او تسليم شويد».[۶]
- عابدان غافل: هنگامي كه انسان خود را از چيزي برخوردار ميبيند كه ديگران فاقد آن هستند، به تناسب بالا بودن ارزش آن و كمبود ظرفيت خود، شاد شده و به خود ميبالد. كسي كه موفق به عبادت ميشود در اثر غفلت و كمبود ظرفيت، خود را برتر از ديگران پنداشته و غرور دامنگير او ميگردد؛ بامداد شبي كه پيامبر صلی الله علیه و آله به معراج تشريف بردند شيطان خدمت آن حضرت مشرف شد و عرض كرد؛ يا رسول الله! شب گذشته كه به معراج تشريف برديد در آسمان چهارم منبري شكسته و سوخته و به رو افتاده بود، ميدانيد آن منبر از آن كيست؟ فرمودند: از كيست؟ عرض كرد: آن منبر از من بود بالاي آن مينشستم؛ تمام ملائكه از عبادت من تعجب مينمودند، ناگاه ديدم امر برعكس شد و اينك كسي در پيشگاه خداوند از من بدتر نيست.
يا محمد مبادا به خودت غرور راه دهی، چه آن كه از كارهايي است كه كسي از عواقب آن آگاه نيست.[۷] چنين افرادي بايد توجه داشته باشند كه توفيق اين عبادت اندك از خداست، علاوه بر آن معلوم نيست عبادت شخص حتماً مقبول درگاه حق واقع شده باشد.
- جویندگان علم[۸]غرور علمي، آفت خطرناكي است كه همواره جويندگان علم را تهديد كرده و سرچشمه مفاسد فراواني در جهان گشته است.
به جرأت ميتوان گفت كه اكثر قريب به اتفاق كساني كه در مسير تحصيل علم و كسب دانش گام برميدارند، چنانچه در مقام اصلاح نفس و تهذيب و خودسازي نباشند، به اين بيماري خطرناك گرفتار خواهند شد و رهايي از آن نيز جز با تلاشهاي گسترده و مجاهدتهاي بسيار سخت ميسر نميگردد و در روايتي از امام صادق علیه السلام تحصيلكنندگان علم به سه دسته تقسيم شدهاند كه از جمله آنان كسي است كه علم را براي برتريجويي و فريفتن ديگران ميطلبد؛ چنين شخصي نيرنگباز است و بر همدوشان خود گردن فرازي ميكند و در پايان روايت آمده كه چنين فردي دينش را از دست ميدهد.[۹]
- صاحبان مال و مكنت:[۱۰] افراد كم ظرفيت هنگامي كه به مال و منال دست مييابند خود را گم كرده، مست غرور ميشوند چنان كه اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمايند: «چهار نوع مستي وجود دارد: مستي شراب، مستي مال، مستي خواب و مستي رياست و قدرت».[۱۱]
براي چنين افرادي، مال و ثروت و حسب و نسب، پُست و مقام، قدرت و سلطنت، فرزند و فاميل، مريد و هوادار و امثال آنها اصل است.
به همين جهت با برخورداري از كمترين امتيازي از اين قبيل، مغرور آنها شده و آنچنان در پندار باطل فرو ميروند كه براي هيچكس ارزشي قايل نبوده و آبرو و حيثيت ديگران در نظرشان بيارزش جلوه ميكند و از اين حقيقت غافلند كه دنيا و زرق آن دير نميپايد و بزودي همه آنها همچون خود آنان دستخوش باد فنا و طعمه مرگ و نيستي خواهد شد و چيزي كه زوال ميپذيرد شايسته غرور و بزرگي نباشد.
دنيا متاع غرور
بيشترين عاملي كه باعث فريب خوردن انسان ميشود زرق و برقهاي زودگذر دنيوي است كه با دلبستن به مطامع دنيوي روشني توحيدي دروني انسان خاموش ميشود و ديگر نميتواند هدف اصلي را ببيند و راه را گم ميكند و در دره منيّت و خودخواهي سقوط ميكند.
حضرت علی علیه السلام ميفرمايند: «دلبستن به دنيا، بزرگترين فريب است».[۱۲]
و در جاي ديگر ميفرمايند: «از فريب دنيا بپرهيزيد؛ زيرا دنيا هر خوبي و نعمتي كه فريبكارانه به انسان دهد، همواره پس ميگيرد و كسي را كه به دنيا دل ببندد و در آنجا خوش كند، كوچ دهد».[۱۳]
بايد از گذشتگان عبرت بگيريم؛ كساني كه از هر گونه امكانات و آسايش دنيوي بهرهمند بودند و زر و زور مادي قابل توجهي داشتند ولي امروزه نه از خودشان اثري هست و نه از كاخ ها و ثروتشان اثري ديده ميشود و نعمت و موقعيت همچون سايهاي زودگذر است و انسان خردمند هيچگاه فريب دنيا را نميخورد و هميشه هدف اصلي كه همان رسيدن به كمال انسانيت است را دنبال ميكند و در جاهايي كه احتمال لغزش وجود داشته باشد پا نمينهند.
راههاي درمان غرور
- يادآوري اصل و پايان خويش: اگر انساني به نوع آفرينش خويش دقت كند درمييابد كه از آب نجس بدبو به وجود آمده و در آخر تبديل به مرداري ميشود كه اگر چند روز در بيرون بماند بوي متعفن او همهجا را فراميگيرد و بهترين عزيزان نيز از او فرار ميكند.
امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل ميكنند كه اميرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «در شگفتم از آدمي كه آغازش نطفه، پايانش مردار و در اين بين حامل كثافات است چگونه تكبر ميورزد».[۱۴] مهلّب بن ابيصفره كه از جانب عبدالملك مروان، والي خراسان بود روزی جامه نفيس و گرانقيمتي بر تن كرده و با تكبر فراوان عبور ميكرد. شخصي به او گفت: اي بنده خدا راه رفتن به اين شكل مورد خشم خدا و رسول است. مهلّب گفت: مرا ميشناسي؟ پاسخ داد: آري ميشناسم؛ در آغاز نطفه كثيفي بودهاي و سرانجام مردار خبيثي خواهی شد و در اين بنين حمّال كثافاتي! مهلّب پس از اين هشدار از رفتار تكبّرآميز خود دست برداشت».[۱۵]
- تواضع كردن، توجه به هدف خلقت: يكي از عوامل از بين رفتن غرور در انسان، تواضع ميباشد و بايد گونههاي مختلف تواضع را در اين زمينه مراعات كند مثلاً يكي از آنها سلام دادن به ديگران است و يا متواضعانه و نرم با مردم سخن بگويد و سعي كند ديگران را بر خود مقدم بدارد و بيشتر با فقيران نشست و برخاست كند در حديثي از رسول اكرم صلی الله علیه و آله آمده است: «هر كس براي خدا تواضع كند خداوند او را از مقام رفيع بهرهمند سازد و هر كس تكبر و غرور ورزد خداوند خوارش ميكند».[۱۶]
و در حديثي از حضرت علی علیه السلام آمده است: « به سبب تواضع كردن با تكبر و غرور مبارزه كنید».[۱۷]
- تفكر در آفرينش هستي: اگر انسان نظارهگر عالم هستي باشد عجز و ناتواني خود را درمييابد و اگر تمام انسانها گرد هم آيند تا بال پشهاي را به وجود آورند از انجام چنين كاري ناتوان خواهند بود و حتي اگر انسان در خودش تأمل نمايد مشاهده ميكند خداوند چه كارخانه عظيمي را در وجود او نهادينه كرده و همه آنان با نظم و ترتيب حيرتآوري به كار خود مشغول هستند؛ در این هنگام است که انسان خود به خود عظمت خدا را اذعان میکند و از کبر و غرور در امان میماند.