حرفی نیست شعری از بیرانوند

حرفی نیست شعری از بیرانوند

هر لحظه مرا عذاب کن حرفی نیست

پیش همه کس خراب کن حرفی نیست

اندیشه ی تسخیر دلت را دارم این طرح مرا بر آب کن حرفی نیست

از برکه ی لبهای تو جامی خواهم تو وعده یک سراب کن حرفی نیست

آواره میخانه ی چشمان توام منعم ز می و شراب کن حرفی نیست

بر سیخ کشیده ای دلم را ،به به هر شب هوس کباب کن حرفی نیست

هر روز به خانه دلت می آیم هر دفعه مرا جواب کن حرفی نیست

هر کودک کوی تو مرا سنگ زند دیوانه مرا خطاب کن حرفی نیست

جان نیز برای تو چه قابل دارد در کشتن من شتاب کن حرفی نیست

ارسال نظر
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد