آیا زندگی زناشویی بی مشکل ممکن است؟
زندگی زناشویی بی مشکل یک افسانه است
▪ آقای دکتر! بعضی ها حتی پیش از اینکه ازدواج کنند نسبت به خانواده همسر آینده شان در ذهن خود حالت تدافعی دارند. این واکنش را می توان طبیعی یا حتی تا حدودی طبیعی دانست؟
ازدواج یکی از مهم ترین اتفاقاتی است که در زندگی افراد رخ می دهد و تغییرات گسترده ای در زندگی به وجود می آورد. پس از ازدواج آنچه از فرد انتظار می رود با قبل از آن متفاوت است. به عنوان نمونه یکی از انتظارات این است که فرد بتواند در موقعیت های اجتماعی مختلف حاضر شود و رفتاری متناسب با شرایط و شأن خود داشته باشد. همچنین باید بتواند با افراد جدیدی که روبه رو می شود رابطه مناسبی برقرار کند. شاید مهم ترین افراد (البته پس از همسر) خانواده همسر و به خصوص والدین او هستند. افرادی که فرد تازه وارد از خصوصیات اخلاقی آنها زیاد آگاه نیست و باید بتواند با آنها کنار بیاید.
▪ جایگاه باورهای فرهنگی و سنت های اجتماعی در این مواجهه کجاست؟
مثل معروفی هست که می گوید «گربه را باید دم حجله کشت». بدیهی است کسانی که به این جمله معتقد باشند، احساس می کنند باید از همان روز اول کنترل زندگی شان را در دست بگیرند و هرکس از همان اول بر زندگی مسلط شد، دیگر تا پایان رییس باقی خواهد ماند و فرد مقابل ذلیل و فرمانبردار او خواهد بود. والدینی که نگران خوشبختی فرزند خود هستند و می خواهند مطمئن شوند که او در زندگی مشترک خود فرد مغلوبی نیست، احتمالا سعی می کنند تا از چند و چون ماجرا مطلع شوند و اگر نگوییم برای پیروزی، دست کم برای جلوگیری از توسری خور شدن، به راهنمایی فرزند خود بپردازند. اما در بسیاری از موارد همین کنجکاوی ها و راهنمایی ها باعث می شود تا زوج های جوان احساس کنند دیگران دارند در زندگی شان دخالت می کنند و بخواهند از خود دفاع کنند.
نکته ای که معمولا در همه زندگی های تازه اتفاق می افتد، بروز اختلاف بین زن و شوهر است که به خصوص اوایل زندگی کاملا شایع است. اما مشکل زمانی حاد می شود که یکی از طرفین به علت بی تجربگی یا پرس و جوی دیگران، اختلاف های معمول و گذرایی را که در همه زندگی ها وجود دارد، به خانه والدین خود بکشاند. کمکی که والدین در این شرایط انجام می دهند چه به صورت مستقیم و با ورود به بحث باشد و چه غیرمستقیم و از طریق توصیه کردن، معمولا به بدتر شدن ماجرا و تشدید اختلاف می انجامد.
▪ خیلی از سوءتفاهم های پیش آمده با خانواده همسر ناشی از تفاوت های خرده فرهنگ هاست. آیا چاره ای برای پیشگیری از این تنش ها وجود دارد؟
زمانی که خانواده دو طرف از نظر اعتقادی و فرهنگی تفاوت زیادی نداشته باشند این مشکلات کمتر بروز می کند، چرا که انتظاراتی که از عروس یا داماد در خانواده ها وجود دارد برای هر دو طرف شناخته شده و مورد انتظار است و بنابراین کمتر باعث اختلاف می شود. آشنا شدن با آداب و رسوم خانواده طرف مقابل می تواند تا حدودی به کاهش این گونه مشکلات کمک کند. در مواردی همین آشنایی باعث می شود که فرد از انجام کارهای مشکل ساز و چالش برانگیز دوری کند، اما گاهی هم لازم است که زن یا شوهر از خواسته خود به نفع خانواده طرف مقابل چشم پوشی کند. اما بعضی وقت ها ممکن است اجرای سنت یک خانواده با انجام ملزومات خانواده دیگر منافات داشته باشد. در این موارد کار سخت تر است و نمی توان به سادگی راه حل مناسبی پیدا کرد و باید به دور از عصبیت و سرسختی تلاش کرد تا راه حل میانه ای یافت. ممکن است در این موارد نیاز به کمک مشاوری متخصص هم وجود داشته باشد.
▪ کدام یک از این حالت ها به نظر شما منطقی تر است. انتظار داشته باشیم عروس یا داماد یک خانواده مانند فرزندان آن خانواده جذب خانواده شوند یا همیشه یک فاصله مشخص وجود داشته باشد؟
ماه های اول زندگی مشترک، زمان حساسی است که روابط جدیدی در حال شکل گرفتن است و به طور معمول در این دوره احتیاط و مراقبت بیشتری لازم است تا افراد بتوانند در نقش جدید خود به خوبی ظاهر شوند. پس نمی توان انتظار داشت که خیلی زود فرد به طور کامل به خانواده جدید خود جذب شود. باید توجه داشت که برخی افراد سریع تر می توانند با دیگران رابطه دوستانه برقرار کنند و به اصطلاح خونگرم و به جوش هستند، در حالی که برخی دیگر آهسته تر با افراد جدید ارتباط برقرار می کنند و مدتی زمان می برد تا بتوانند احساس نزدیکی و صمیمیت کنند. این مساله به شخصیت هر فردی برمی گردد و نباید انتظار داشت که همه به یک صورت برخورد کنند.
▪ فرض کنید بین یک زن با پدرشوهرش اختلاف یا مساله ای رخ دهد. چگونه همسر او می تواند از این دوراهی سالم بگذرد؟
با وجود همه این احتیاط ها ممکن است باز هم مشاجره ای بین والدین با عروس یا داماد ایجاد شود. در این مواقع فرد در شرایط دشواری قرار می گیرد و نمی داند که باید از والدین خود طرفداری کند یا از همسر. شاید بهتر باشد که به جای طرفداری از این یا از آن در درجه اول طرفین را دعوت به آرامش کرد تا هرچه زودتر درگیری رودررو پایان یابد. سپس در شرایطی آرام تر و بدون حضور دیگران با هریک از دو طرف ماجرا به طور جداگانه صحبت شود و سعی در رفع سوءتفاهم ها و کدورت ها گردد. در این مواقع گاهی لازم می شود از کمک بزرگ ترها یا کسانی که مورد قبول و احترام خانواده هستند هم کمک گرفت. همدردی و بررسی منطقی موضوع و تاکید بر ارائه راهکار برای جلوگیری از تکرار مشکل می تواند از مواردی باشد که در گفت وگو با هر یک از دو طرف به آن پرداخته می شود. به علاوه برای کم کردن نگرانی های معمول والدین، همسران می توانند نکات مثبت را بیشتر به والدین دو طرف منتقل کنند.
▪ برای هرکدام از افراد درگیر در این ارتباط چندجانبه چه توصیه ای دارید؟
در پایان می خواهم تاکید کنم که نزدیک ترین فرد به یک زن یا شوهر در درجه اول باید همسر درنظر گرفته شود و نه مادر یا پدر. کاملا طبیعی است که خیلی از موارد مربوط به یک زوج را هیچ کس غیر از خودشان نباید بداند و اگر غیر از این باشد و به عنوان نمونه مادر یک خانم از همه جزییات زندگی دخترش باخبر باشد غیرطبیعی است و می تواند بالقوه خطرناک باشد. دیگر اینکه زندگی مشترک را نباید به شکل یک میدان مبارزه دید که یک برنده و یک بازنده دارد. سرانجام اینکه مشکل و اختلاف همیشه پیش می آید و آنچه مهم است توانایی حل مشکل است. چیزی به نام زندگی زناشویی بدون مشکل یک افسانه است. توانایی حل مشکل یک مهارت است که می توان آن را یاد گرفت.