کلکسيوني از بدترين روش ها براي تغيير دادن رفتار همسر
تنها چيزي كه مي توان به كمي تغيير در آن اميد بست، نمودهاي رفتاري است كه آن هم بايد با ملاحظاتي ويژه انجام شود . به عبارت ديگر، اعمال اين تغييرات كار هر كسي نيست. پس اگر مي خواهيد راحت زندگي كنيد، به خودتان رحم كنيد و درصدد تغيير كسي برنياييد. تلاش كنيد در رابطه با ديگران و عادات و رفتارهايشان، از اين سه راهكار استفاده كنيد : بشناسيد، بپذيريد و مديريت كنيد .
شايد با خودتان بگو ييد در اين صورت چرا برخي دانشمندان علوم رفتاري تلاش مي کنند با نوشتن كتاب هاي مختلف و برگزاري كارگاه هاي آموزشي، به ديگران كمك كنند عادت ها و رفتارهايشان را بهبود دهند . در پاسخ به اين سؤال بايد به دو مطلب اشاره كرد :
1. آنها متخصص علوم رفتاري هستند !
2. آنها سعي مي کنند با آموزش دادن مهارت هاي ارزشمند زندگي، به افراد كمك كنند كيفيت زندگيشان را بهبود دهند (يعني تلاش نمي كنند شخصيت كسي را تغيير دهند).
به رغم تمام اين مسائل، هنوز هم كساني هستند كه با هزاران اميد و آرزو تصميم مي گيرند برخي رفتارهاي شريك زندگي خود را تغيير دهند. كلي نقشه مي كشند و دست به كار مي شوند. اما دست آخر يا نتيجه نمي گيرند يا نتيجه عكس مي گيرند و يا مجبور مي شوند خود را تغيير دهند.
در اين نوشته تصميم داريم روش هاي اشتباهي را كه معمولاً زوج هاي جوان براي تغيير دادن رفتار همسرشان به كار مي بندند، به شما معرفي كنيم.
اجبار
گاهي مي خواهيم به هر قيمتي كه شده رفتار همسرمان را تغيير دهيم، بنابراين به اهرم زور متوسل شده و از قدرتمان استفاده مي كنيم. اين قدرت نمايي از اخم و تخم شروع مي شود و تا كتك كاري و تهديد به جدايي پيش مي رود. بايد دانست كه جنگ قدرت اگر تغييري هم ايجاد كند،تغييري ظاهري و از روي ترس است و تا زماني ادامه پيدا مي كند كه قدرت دست شماست! در هر جنگ قدرتي، يك برنده هست و يك بازنده و شخص بازنده (ترسيده) هر زمان فرصتي پيدا كند به رفتار خود برمي گردد و درصدد تلافي برمي آيد تا مرهمي بر احساسات جريحه دار خود بگذارد. بايد به دنبال راه حل هاي برد- برد بود كه در آن هر دو طرف برنده باشند و بازنده اي وجود نداشته باشد.
تكرار
در بعضي مواقع براي تغيير رفتار همسرمان، به تكرار بيش از حد متوسل مي شويم يعني سوزن مان گير مي كند و مرتب رفتار فرد را به رويش مي آوريم و از او مي خواهيم آن را تغيير دهد . وقتي مسئله اي بيش از حد تكرار شود، جايگاه واهميت خود را از دست مي دهد و به مسئله اي پيش پاافتاده تبديل مي شود، ضمن اينكه ما با پياده روي روي اعصاب طرف مقابل، امکان موفقيت را از دست مي دهيم . همسرمان يا براي خلاصي از غرغرهاي دائمي، در پيش روي ما رفتار ديگري نشان مي دهد يا اينكه مقابله به مثل كرده و كاري مي كند ما احساس كنيم چقدر رفتار پيشين او دوست داشتني بود !
طعنه و كنايه
بله، روش محبوب بسياري از افراد، استفاده از نيش و كنايه هاي گدازنده است . براي مثال، مي خواهيم با اين روش فرد را متوجه رفتار اشتباهش كنيم، اما غافل از آنيم كه با اين كار تنها او را مي رنجانيم . جا دارد دوباره يادآوري كنيم كه فرد رنجيده و ناراحت، انگيزه اي براي بهبود رفتارش ندارد . واقعيت اين است که مشخص نيست ما اين تفكر عجيب را از كجا آورده ايم كه براي بهتر كردن رفتار ديگران، بايد در آنها احساس بدي ايجاد كنيم ) </font> باور نهفتة پشت سرزنش و تنبيه (. ضمن اينكه با اين برخورد ما، احساس او نيز نسبت به ما تغيير مي كند و محبتش رو به سردي مي گذارد .
تحقير و تمسخر
اين روش هم دست كمي از روش قبلي ندارد . به خيال خودمان با زبان طنز مشغول گوشزد كردن اشتباه طرف مقابليم، اما در همان زمان به شدت همسرمان رامي آزاريم و تحقير مي كنيم . چه بسا اعتماد به نفس همسرمان را خدشه دار كنيم، به رابطه مان آسيب بزنيم و دست آخر نتيجه اي هم عايدمان نشود . بهتر است همسران تلاش كنند به همديگر قدرت و اعتبار ببخشند و عزت نفس همديگر را بهبود دهند تا بتوانند باعث پيشرفت و رشد يكديگر شوند .
مقايسه
ما احساس مي كنيم براي موفقيت در تغيير دادن رفتار همسرمان، نياز داريم در او انگيزه ايجاد كنيم و يكي از اشتباه ترين روش هايي كه به اين منظور انتخاب مي كنيم، مقايسه همسرمان با ديگران است . نتيجه مقايسه نيز شبيه به دو روش پيشين است و جز برانگيختن ناراحتي و حتي شايد احساس حسادت نتيجه بهتري دربر نخواهد داشت .
معلم بازي
گاهي اوقات احساس كارْدرستي بيش از حد به ما دست مي دهد . فكر مي كنيم خودمان بي عيب و نقصيم، پس وظيفه خود م يدانيم در راه رفع عيوب ديگران بكوشيم . اما در اين ميان فراموش مي كنيم همسرمان شاگرد ما و از آن مهمتر كودك نيست كه ما بخواهيم نقش بزرگتر او را بازي كنيم . همسرمان اين روش را نمي پسندد، ناراحت شده و ما هم به مقصود خود نمي رسيم .
جار و جنجال (دعوا كردن)
مي گويند دعوا نمك زندگي است ! خب، اين نمك معمولاً مشکل ساز است نه مشکل گشا . درست است كه در هنگام دعوا مسئله مطرح مي شود و طرفين متوجه موضوع مي گردند، اما در يك فضاي متشنج نمي توان انتظار دستيابي به نتيجه اي مطلوب داشت، بلكه بايد منتظر پيامدهاي ناخواسته و نامطلوب بود ) از قديم هم گفته اند كه هنگام دعوا حلوا خير نمي كنند (. در دعوا كسي به حرف ديگري گوش ن م ي دهد، بلكه هركس مي كوشد حر فهاي خود را بلندتر از ديگري بگويد تا حرفش به كرسي بنشيند . وقتي گوشي براي شنيدن وجودن دارد،بلندترين صداي دنيا هم به جايي نمي رسد .
گروكشي
در اين روش سعي مي كنيم برآوردن خواسته هاي همسرمان را منوط به تغيير رفتار او قرار دهيم؛ يعني استفاده از جمله معروف ((اگر تو فلان كار را انجام دهي، آن وقت من هم بهمان كار را انجام خواهم داد )). اگر به دنبال وارد شدن به سيكل معيوب لج و لجبازي هستيد، اين روش را امتحان كنيد . روشي تضميني است و ردخور ندارد ! به سرعت دعوا و لجبازي بالا مي گيرد و رابطه تلخ مي شود . چون به هر حال هر دو نفر خواسته هايي از ديگري دارند و بنابراين مي توانند از آن به عنوان سلاح استفاده كنند . اين شيوه نه تنها جواب نمي دهد بلكه به هيچ عنوان شايسته روابط ميان همسران نيست و در تضاد كامل با عشق بي قيد و شرط است كه يكي از مهم ترين عناصر تشكيل دهنده يك زندگي موفق است .
كنترل احساسي
آخرين روش، تلاش براي تغيير همسر ب هوسيلة اعمال فشار احساسي است . مطمئناً جمله هايي مانند ((اگر من را دوست داري پس ... )) يا ((با اين كارت نشان دادي كه مرا دوست نداري ))، به گوش شما هم آشناست . در اين شيوه، همسران سعي مي كنند با به غليان درآوردن ديگ احساسات يكديگر بر روي هم تأثير بگذارند . ممكن است اين روش براي مدت كوتاهي جواب دهد اما موارد ضمني ناراحت كننده اي به دنبال دارد : اگر يك بار ديگر آن رفتار تكرار شود، آيا به اين معناست كه همسرتان دوستتان ندارد؟ آيا همسرتان با طيب خاطر رفتارش را تغيير مي دهد يا فشاري ناخوشايند را بر روي خود احساس مي كند؟ آيا دور از انصاف نيست كه عشق زيباي همسري را منوط به مواردي اينچنين و گاه پيش پاافتاده بنماييم؟ اين تغيير رفتار چقدر دوام خواهد داشت؟ پاسخ اين پرس شها را به عهد ه خودتان مي گذاريم .
نکته پاياني
هميشه پيش از هر اقدامي بهتر است بينديشيد كه آيا اين كار به هزينه هايش مي ارزد . مثلاً آيا لازم است اين رفتار همسرم به هر قيمتي تغيير كند يا اينكه مي توانم آن را بپذيرم و مديريت كنم تا از پيامدهاي ناخوشايندش آسيب كمتري ببينم؟ آيا علاقه ما مي تواند بسياري از اين مسائل را تحت الشعاع قرار دهد؟ وبسياري پرسش هاي ديگر كه مي توانيم پيش از شروع هر كاري از خود بپرسيم . نكته پاياني اين كه به يادداشته باشيم هر فردي براي اينكه بهتر رفتار كند، نياز دارداحساس بهتري داشته باشد . هرروشي كه موجب گردد احساسات منفي در فرد برانگيخته شود،يقيناً او را برنمي انگيزد تا رفتار بهتري داشته باشد. بياييد به دنبال راه هايي باشيم كه با ايجاد هيجانات مثبت فرد را برمي انگيزد تا براي پيشرفت و شادكامي خود و و همسرش بكوشد.