آیا عشق وجود دارد؟
اگر "عشق" را به منزله "داشتن" معنا کنیم و سوال این چنین باشد آیا ما عشق داریم؟
در این صورت عشقی به معنای واقعی وجود نخواهد داشت چون در این معنی "عشق" چیزی هست که ما آن را مالک هستیم و چون قدرت تملک آن را داریم عشق و من بصورت یک شیء درآمده ایم که بی روح و بی جان است
عشق در صورت "داشتن" ما را ضعیف و وابسته تر می سازد. اگر تصور کنیم شخص می تواند "عشق داشته باشد" این تصور منجر به رکود "عشق ورزی" می شود.
نمونه بارز آن را می توان در عاشقانی جست و جو کرد که بعد از ازدواج، آن جذبه آن دلبریایی و حس عاشقانه ای که داشتند از بین می رود چرا؟
چون تصور این افراد از عشق آن است که می توانند عشق را "داشته باشند".
لذا هنگامی که معشوق را بدست می آورند دیگر هیچ تلاشی برای تسلط و جذب او نخواهند کرد زیرا معشوق در انحصار و مالکیت دائمی آنان است.
بنابراین "عشق ورزی" علی البدل "عشق" است و اگر "عشق ورزی" وجود نداشته باشد "عشقی" هم ایجاد نخواهد شد
فرق بین داشتن عشق و عشق ورزی ، فرق بین "مومن" و شخصی هست که "ایمان دارد"،
فرد "مومن" کسی هست که ایمان را در زندگی شخصی و اجتماعی خود بصورت کارکردی به اجرا درآورده و یک گرایش درونی به ایمان و خداوند دارد. اما شخصی که ایمان دارد تنها محتوا و شکل ایمان را مورد توجه قرار می دهد و هیچ دلیل و مدرکی برای اثبات ایمان خود ندارد جزء در ظاهر(ظاهرایمانی).در واقع چنین شخصی کورکورانه اعقاید اشخاصی را دنبال می کند که ایمان را بصورت "داشتن" به او عرضه کرده اند.
همان طور که ایمان در شکل "داشتن" استقلال و قدرت تصمیم گیری را از فرد می گیرد، عشق و معشوق هم در شکل "داشتن" شخص را وابسته ساخته و قدرت تامل را از او می گیرد.
چرا روابط دوستی با جنس مخالف در شکل(رایج در جامعه) را توصیه نمی کنیم؟
زیرا این نوع دوستی ها بیشتر به سوی مالکیت انحصاری جسمی و احساسی پیش می رود تا یک رابطه سالم اجتماعی. البته جا دارد در این خصوص مسئولین امر با برنامه ریزی های آتی شکل صحیح این نوع روابط را به جوانان آموزش دهند.(بلوکه ساختن صرف راه حل خوبی نیست)
اگر جوان امروزی بدلیل محدودیت های دوران قبل به آن حد در تفکر "داشتن" غرق نبود می دانست که جنس مخالف" همواره وجود دارد و همواره می تواند با جنس مخالف رابطه برقرار نماید لذا تمام انرژی و استعداد خود را در راه دوستی به منزله داشتن و مالکیت بکار نمی برد.
+»» در نتیجه "عشق" یک تجربه است و هیچ نامی هم نمی توان بر تجربه گذاشت زیرا تجربه یک گرایش درونی ، یک حس زیباست.
_ »»عشق ورزی لازمه عاشق بودن است.
_ »»خصوصیت اصلی فرد عاشق فعال بودن است فعالیتی در راه مفهوم بخشیدن بر توانایی ها و استعدادهای او باشد
_ »»عاشق معشوق خود را محدود نمی سازد زیرا نمی خواد بدان تملکی داشته باشد بلکه عاشق به معشوق احساس تعلق دارد
+»» در اخر عزیزان بیاد داشته باشید فردی که هنر عشق ورزیدن را نیاموخته باشد هرگز عاشق خوبی نخواهد بود.
نویسنده: صابر حسین پور