چه چیز موجب اختلال شخصیتی ضداجتماعی می‌شود؟

چه چیز موجب اختلال شخصیتی ضداجتماعی می‌شود؟
علت ایجاد اختلال شخصیتی ضداجتماعی یا ASP ناشناخته است.

این مشکل نیز مثل بسیاری مشکلات ذهنی دیگر، می‌تواند ریشه ژنتیکی و ارثی داشته باشد. اما داشتن یک زندگی خانوادگی ناکارآمد هم می‌تواند احتمال بروز اختلال شخصیتی ضداجتماعی را افزایش دهد. بنابراین بااینکه اختلال شخصیتی ضداجتماعی ریشه ارثی دارد ولی عوامل محیطی هم می‌تواند به ایجاد و پیشرفت آن کمک کند.

تئوری‌ها

محققان نظرات خود را درمورد علت‌های ASP دارند. یک تئوری عنوان می‌کند که ناهنجاری‌ها در رشد سیستم‌عصبی می‌تواند منجر به اختلال شخصیتی ضداجتماعی شود. این ناهنجاری‌ها شامل اختلالات یادگیری، شب‌ادراری مداوم و بیش‌فعالی می‌باشد.

یک تحقیق جدید مشخص کرد که اگر مادری در طول دوران بارداری سیگار بکشد، فرزند او در خطر ابتلا به اختلال شخصیتی ضداجتماعی قرار خواهد گرفت. این نشان می‌دهد که کشیدن سیگار سطح پایین‌ترین از اکسیژن را فراهم می‌کند که می‌تواند موجب آسیب مغزی به جنین شود.

بااینحال، تئوری دیگری نشان می‌دهد که افراد مبتلا به اختلال شخصیتی ضداجتماعی برای عملکرد عادی مغزی نیاز به ورودی حسی بیشتری‌ دارند. شواهد نشان می‌دهد که ضد‌اجتماع‌ها ضربان قلب زمان استراحت پایین‌تری دارند و رسانایی پوستی‌شان نیز پایین‌تر است. افرادی که به صورت مزمن تحریک پایینی دارند ممکن است برای بالا بردن قدرت تحریک خود و ارضای حس نیاز خود به هیجان، دست به کارهای خطرناکی بزنند.

تحقیقات مربوط به تصویربرداری مغزی هم نشان داده است که یکی از علت‌های اختلال شخصیتی ضداجتماعی می‌تواند عملکرد غیرعادی مغز باشد. همچنین، انتقال‌دهنده عصبی سروتونین هم با رفتارهای خشن و تکانشی مرتبط دیده شده است. هم لوب گیجگاهی و هم قسمت پیشین مغز به تنظیم روحیه و رفتار کمک می‌کنند. می‌تواند اینطور باشد که رفتارهای تکانشی یا کنترل‌نشده ریشه در یک ناهنجاری عملکردی در سطح سروتونین یا این قسمت‌ها مغز داشته باشد.

محیط اطراف

محیط جامعه و خانه هم می‌تواند با ایجاد اختلال شخصیتی ضداجتماعی در ارتباط باشد. معمولاً والدین بچه‌های مشکل‌دار هم خودشان سطح بالایی از رفتارهای ضداجتماعی نشان می‌دهند. در یک تحقیق گسترده مشخص شد که والدین پسربچه‌های ضداجتماع با احتمال بالاتری دچار اعتیاد الکل یا مجرم بوده‌اند و خانه‌های این پسربچه‌ها معمولاً دچار مشکلاتی مثل جدایی، طلاق یا نبود یکی از والدین بوده است.

در مورد فرزندخواندگی هم باید گفت که محروم کردن یک بچه از یک پیوند بسیار مهم احساسی می‌تواند توانایی او برای صمیمی شدن با دیگران و اعتماد کردن به مردم را خدشه‌دار کند. احتمالاً به همین دلیل است که بسیاری از بچه‌هایی که به فرزندخواندگی پذیرفته می‌شوند در معرض ابتلا به اختلال شخصیتی ضداجتماعی هستند. این بچه‌ها تا زمانی که سنشان هنوز کم است ممکن است از یک خانواده به خانواده‌ای دیگر منتقل شوند تا بالاخره خانواده‌ای که مناسب آنها باشد برایشان پیدا شود، بنابراین نخواهند توانست پیوند و وابستگی عمیق عاطفی با کسی ایجاد کنند.

تربیت نادرست و نظارت ضعیف و ناکافی هم می‌تواند با رفتارهای ضداجتماعی در کودکان در ارتباط باشد. والدین که تربیت فرزندانشان برایشان اهمیت دارد، رفتارهای فرزندشان را مدام بررسی و نظارت می‌کنند، برای آنها قانون می‌گذارند، رعایت کردن این قوانین را از طرف کودکان بررسی می‌کنند و آنها را از هم‌بازی‌های خطرناک دور نگه می‌دارند. اما در خانواده‌های شکست‌خورده معمولاً نظارت خوب و صحیحی صورت نمی‌گیرد زیرا والدین یا نیستند یا خود ضداجتماع هستند و انگیزه لازم برای مراقبت از فرزندشان را ندارند. اهمیت نظارت و تربیت والدین در بچه‌هایی که در خانواده‌های پرجمعیت بزرگ می‌شوند هم دیده می‌شود که هر فرزند مورد توجه کمتری از طرف والدین قرار می‌گیرد.

بچه‌ای که در خانواده‌ای پرمشکل بزرگ می‌شود، با آسیب‌دیدگی احساسی وارد جامعه بزرگسالان خواهد شد. این بچه که نتوانسته است پیوندهای احساسی عمیقی با دیگران ایجاد کند، به شت درون‌گرا و نسبت به دیگران بی‌تفاوت است. فقدان یک تربیت مشخص باعث می‌شود این فرد نسبت به قوانین اجتماعی هم بی‌اعتنا باشد. او هیچ الگوی صحیح و مشخصی در زندگی خود نخواهد داشت و یاد می‌گیرد که برای حل مشکلاتش از خشونت استفاده کند. او هیچوقت قادر به ابراز همدردی و دلسوزی به اطرافیانش نخواهد بود.

بچه‌های ضداجتماع معمولاً بچه‌هایی مشابه خودشان را بعنوان همبازی انتخاب می‌کنند. این اتفاق معمولاً در دوران ابتدایی پررنگ‌تر است که بچه‌ها نیاز به مورد پذیرش قرار گرفتن در جامعه دارند. بچه‌های خشن معمولاً مورد بی‌اعتنایی همسالانشان قرار می‌گیرند و این طردشدگی موجب می‌شود که بچه‌هایی مشابه خودشان را پیدا کنن دو بتوانند با آنها وارد رابطه شوند. چنین روابطی خشونت و سایر رفتارهای ضداجتماعی را در آنها پررنگ‌تر می‌کند.

آزار و سوءاستفاده از کودکان هم با رفتارهای ضداجتماعی مرتبط دانسته شده است. افراد مبتلا به اختلال شخصیتی ضداجتماعی به احتمال بیشتری نسبت به افراد عادی در کودکی مورد آزار و سوءاستفاده قرار می‌گیرند. البته جای تعجب نیست زیرا بسیاری از این کودکان در خانواده‌هایی بی‌توجه و بدون نظارت صحیح بزرگ می‌شوند که گاهاً والدین خودشان هم افرادی خشن و ضداجتماع هستند. در بسیاری از موارد، کودک این سوءاستفاده و آزار را یاد می‌گیرند و در آینده در حق فرزندان خودشان هم انجام می‌دهند.

گفته می‌شود که آزار کودک در سن بسیار کم (مثلاً تکان دادن شدید نوزاد) بسیار مضر است زیرا می‌تواند موجب آسیب‌های مغزی شود. آسیب‌های تروماتیک می‌تواند رشد طبیعی سیستم‌عصبی مرکزی را مختل کند، فرآیندی که در دوران نوجوانی ادامه پیدا می‌کند. اتفاقات استرس‌زا هم با تریک تولید هورمون‌ها و سایر مواد شیمیایی مغزی می‌تواند روند و الگوی رشد طبیعی کودک را تغییر دهد.

عضویت در کانال دی دیل

ارسال نظر