تربیت رسمی و غیر رسمی
نمی توان برای تربیت حدو مرز و مکان خاص معلوم کرد زیرا آدمی از زمانی که پا به این جهان می گذارد در دامن مادرتربیت می شود و به قول دیگر تربیت از زمان کودکی شروع شده و نقطۀ پایانی ندارد اِلا مرگ. پایان زندگی این دنیا می باشد. تربیت را از دو جنبۀ رسمی و غیر رسمی در این مقاله بررسی می کنیم. رسمی از طریق نهادهای حکومتی اجرا می شود و تربیت غیر رسمی قبلاً بیان کردم. از دوران کودکی« کسی که یک کودک را تربیت نماید یک نسل بشر را تربیت کرده است» پیامبر اکرم (ص).
تربیت موضوعی بسیار گسترده و بسیار مهم است که از قدیم الایام در زندگی انسان از ابعاد گوناگون مورد تفکر و اندیشه بوده است و اینکه تربیت چگونه باید باشد. براساس چه اهداف و سیاستی و با چه روشهایی بکار برده می شود. تربیت نتیجۀ ژرف اندیشی می باشد که براساس دیدگاه و نظام فکری فعلیت می یابد. تربیت اگر بر پایۀ معرفت شناسی و ارزش شناسی و شناخت جهان هستی و انسان شناسی که مهمترین مبانی و اساسی ترین اهداف تربیت است برنامه ریزی شود و همۀ ابعاد اِلی ا.... بسوی خدا باشد. می توان گفت بهترین الگوی تربیت است.
جامعه ی کنونی ما بیش از هر زمان دیگر نیازمند دگرگونی در روشهای تبلیغی و تربیتی به منظور پرورش نسلی سازنده ، خلاق، مستقل ، خداجو و آزاده است و این نیاز هنگامی برآورده می شود که ما نگاه خود ا به تربیت و روشهایی که به نام تربیت در خانه و مدرسه بکار می رود تغییر دهیم.
ما نیازمند یک انقلاب نگرشی در تربیت و یک انقلاب تربیتی در نگرشها هستیم.
«ولز» می گوید هدف آموزش و پرورش بیرون آوردن فکر است از بن بستها.
«پیترز» می گوید تربیت فرآیندی است که به توسعه مطلوب ذهنی که خود هدف ارزشمندی است منجر می شود.
« برتراندراسل» باور داشت هدف از تربیت پرورش انسانها است که با شک، اندیشه را از قید و بند عادات و عقاید تلقین شده آزاد کند.
بیاموزد که چگونه در وضع و حالت عدم اطمینان به زندگی ادامه دهد و در عین حال از اظهارنظر و اقدام خودداری نکند.
البته این در چهارچوب تربیت اسلامی و عدم توهین به دیگران باید باشد.
حال با نگاهی مجدد به اهداف تربیت که از زبان فیلسوفان تعلیم و تربیت نقل گردید متوجه می شویم که اغلب آنچه در مدارس به نام تعلیم و تربیت رخ می دهد نه تنها ارتباطی با این اهداف ندارد بلکه در پاره ای از موارد ارتباط وارونه ایی را به دنبال دارد.
اغلب دانش آموزان به مانند جامعه زنبوران دسته دسته در پیرامون اجبارها، القاهای آموزشی و تربیتی خیمه می زنند و با اقتباس از دیگران خود را فراموش می کنند.
با تکیه بر آموخته های تلقینی قدرت کشف و ابداع را از دست می دهند. پیداست که بدیهی ترین محصول این نوع تربیت محو فردیت و قربانی شدن جوهره نامتعین هر فرد در فضای مغشوش و مخدوش تعلیم و تربیت یک جانبه و صوری نگر است که حاصلی جز عقیم شدن تفکر در بعد ذهنی، عایق شدن قلب در بعدی عاطفی و صوری شدن رفتار و اخلاق در بعد ارزشی اینگونه تربیت علیه « تربیت» شکل می گیرد.
آنچه که تربیت نیست بجای آنچه که باید باشد می نشیند.
اما پرده برداری از این جابجایی نیازمند کالبد شکافی نگرشهای موجود نسبت به مفاهیم و فرآیندهایی که در امر تربیت مداخله گری های آسیب زا دارند.
که متأسفانه به اشتباه جایگزین تربیت شده اند می توانیم بگوئیم در تعلیم و تربیت معلم باید اطلاعات و معلوماتی را به ذهن متعلم انتقال دهد در تربیت هم باید این ارتباط بین مربی و متربی فراهم گردد.
تربیت تمام جنبه های عقلانی، جسمانی، اجتماعی، اخلاقی و عاطفی افراد را پرورش می دهد.
اگر این محتوا خدایی نکرده در بُعد منفی رشد کند، می شود آنچه نباید بشود. اگر تربیت ایستا باشد و قوانین ثابت با گذر زمان خموش باشد آثار و نتایج بسیار بدی را به دنبال دارد.
« کران باخ» روانشناس معاصربه نقل از « گیلبرت هپگت» به صراحت اعلام می دارد که... به نظر من استفاده از روشهای علمی برای اصلاح و تربیت رفتار آدمی خطرناک است. تعلیم و تربیت با عواطف سرکار دارد و عواطف را نمی توان به شیوه ی نظام دار سنجید و به کار بست.
قابل ذکر است که تربیت تغییر دادن نیست بلکه تأیید کردن است، تأیید آنچه که خمیر مایه های فطری فرد حکم می کند و نه دست مایه ای که دیگران براساس ایده و طرح خود خواهان تغییر دادن طبیعت او هستند.
به هرحال این وظیفۀ خطیر و مهم در تربیت رسمی برعهده ی آموزش و پرورش استکه کودکان را یاری دهد تا همواره خودشان باشند زیرا تنها با تأیید و پذیرش خود است که می توان فراتر از خود بودن حرکت کند.
سقراط حکیم گفت: هدف تربیت ایجاد نیاز است و نه پاسخ به نیاز« امیل شارتیه» مربی بزرگ با صراحت اعلام کرده بود. هنر معلم گرسنه کردن فکر کودک است تا او با احساس گرسنگی خود شخصاً برای سیر کردن ذهن خود به کوشش واداشته شود و یادمان باشد که:
آنچه را که از تربیت می دانیم خطرناک تر از آن چیزی است که نمی دانیم و آنچه به نام تربیت انجام می دهیم خطرناک تر از آن چیزی است که انجام نمی دهیم.
حکایت تربیت آسیب زا و آموزش وارونه در تعلیم و تربیت جامعه ما حکایت خطیر و تکان دهنده ای است، حکایت خطیر و تکان دهنده ای است.
حکایت درمانگری های بیماری زا، و آموزشهای فهم زُدا و آنچه که اولیا و مربیان گاهی به نیت خیر خواهانه برآمده و دست به اصلاح و تربیتی می زنند که جز تخریب محصولی ندارد.
گفت هر دارو که ایشان کرده اند
آن عمارت نیست ویران کرده اند
محتوای تربیت چیزی خارج از وجود کودک نیست بلکه تنها باید شرایط مناسب و موقعیت انگیزشی برای فعلیت رسیدن آنچه دردرون و فطرت خویش نهفته دارد فراهم آید.
به عبارت دیگر:
به معنای تربیت در محتوا نیست بلکه در چگونگی تحقق یافتن آن است و با این مقدمه وارد بحث تربیت رسمی و غیر رسمی می شویم
تربیت رسمی:
فرآیندی است که شکل قانونی سازماندهی شده است و دارای مخاطبان مشخص و اهداف ساختاری و برنامۀ معین ضمن حفظ انعطاف پذیری برحسب خصوصیات مربیان جهت آماده سازی برای تحقیق مراتب حیات طیبه در ابعاد مختلف که مناسب با نیازهای متنوع جامعه طراحی و اجرا شده است و پس از کسب شایستگی های لازم جهت درک موقعیت خود و دیگران و اصلاح مداوم آن براساس نظام و معیار اسلامی بکار برده می شود در آموزش و پرورش و مدارس نوع تربیت رسمی را عیناً مشاهده می کنیم.
تربیت غیر رسمی:
فضاهای مجازی، ماهواره ، شبکه های مختلف تلویزیون بیگانه در جریان تربیت غیر رسمی سهیم می باشند. اگر بخواهیم متعصبانه به این موضوع بنگریم و بگوئیم فقط تربیت رسمی از طریق دانشگاه محقق می شود خیال واهی است ، زیرا نمی توانمنکر تحت شعاع گرفتن تربیت غیر رسمی شد.
نکته:
گفتیم تربیت رسمی براساس نیازهای متنوع جامعه صورت می گیرد طبق قوانین خاص طبق قانون مدارس و آموزش و پرورش ابتدا کودکان از سن هفت سالگی وارد کلاس اول می شوندو دوران ابتدایی ، راهنمایی، دبیرستان دانشگاه را پشت سر می گذارند و در آخر مدرک گرفته و وارد بازار کار یا ادارات و یا .... غیره می شوند، آیا ما می توانیم بگوئیم اگر گروهی ، یا تعدادی، از این تحصیلکردگان و مدرک گرفتگان، دروغگو، دزد، خلافکار،بزهکار و .... شده اند بخاطر نوع تربیت رسمی بوده است.
مسلماً سخن بیخودی است زیرا غیر ممکن است دانشجویی یا دانش آموزی که طبق قوانین آموزش و پرورش تحت آموزش و تربیت رسمی قرار گرفته است رفتار و کردار او متأثر از تربیت غیر رسمی که از خانواده، دوست رفیق، کوچه و خیابان، تلویزیون، ماهواره، فضاهای مجازی لاین، تلگرام و... نباشد.
متأسفانه گاهی بخاطر سهل انگاری خانواده ها، مسئولین و جامعه این دو تربیت رسمی و غیر رسمی دچار چالشهای شدیدی می شود و بجای اینکه هر دو بال پرواز باشند برای رسیدن به متعالی می شود. دو گلولۀ آتشین برای نابودی کسی که در این چالش قرار گرفته است. سخنم را با یک مثال ادامه می دهم.
دختر یا پسری که در دبیرستان درس قران، فرهنگ اسلامی، بینش اسلامی و در دانشگاه معارف اسلامی اخلاق اسلامی را می خواند و با دستور خدا و قرآن و سنت پیامبر آشنا می شود. این درسها را می خواند نمره قبولی می گیرد اما در زندگی متأسفانه مورد تمسخر هم قرار می دهد.
سؤال من این است در کجای این کتابهای درسی بد حجابی ، لباس تنگ پوشیدن، ساپورت پوشیدن، ابرو گرفتن مردها، آرایشهای آنچنانی ، پروتز لب و گونه و... آموزش داده می شود.
این یک حقیقت غیرقابل انکار است که تربیت غیر رسمی در این موارد بر تربیت رسمی چیره می شود پس چه باید کرد. بجای اینکه این دو جبهه بگیرند و مشکل ایجاد کنند باعث ترقی و پیشرفت شوند زیرا اینکه بگوئیم همۀ مشکلات را دولت حل کند غیر خردمندانه است زیرا تربیت غیر رسمی حتی فراتر از مرزها می رود دولت و نیروهای دولتی نمی توانند همۀ قلمرو تربیت رسمی و غیر رسمی را کنترل کنند و در دبستان ، دبیرستان، دانشگاه مجبور وادار به رعایت قوانین می کند آیا می شود در کوچه در خیابان و در جلوی تلویزیون ها و در اینترنت ها و در فضای های مجازی هم آنها را کنترل کرد حال چه باید کرد؟
پس باید جریان تربیت غیر رسمی را به رسمیت شناخت و به تأثیرگذاری آن اعتراف کرد و برای مدیریت آن تلاش کنیم. تا با تربیت رسمی همسو شود اما اینکار خیلی دشوار است فقط با این روش می شود به موفقیت رسید و به قول معروف تیر به هدف بخورد.
باید هسته ی مرکزی و اصلی تربیت غیر رسمی و تربیت رسمی را با هم متحد و در جهت تقویت آن تلاش و آن بخشی از تربیت غیر رسمی که به خارج از مرزها می رود تأثیر و نقش آن را کمرنگ کنیم.
آموزش و پرورش نباید رو در روی تربیت غیر رسمی بایستد و به زبان دیگری آن را انحرافی و غیر مفید بداند بلکه باید بخشی از تربیت غیر رسمی را به سازو کار تربیت رسمی اضافه و از طریق سازماندهی منسجم و ایجاد اتحاد بین این دو تربیت در برابر سازو کارهای خارجی که حیطۀ مدیریت ما خارج است ایستادگی کنیم.
اگر بین تربیت رسمی و غیر رسمی جدایی و اختلاف باشد این برای کشور مانند یک زهر خطرناک است زیرا تعلیم و تربیت و فرآیند تعلیم محدود به مدرسه و اموزش و پرورش نمی باشد بلکه نهادهای دینی ، اجتماعی و خانواده به کمک هم این پازل تربیت را کامل نمی کنند.
با توجه به اینکه ریشۀ پیدایش تعلیم و تربیت اول در قبایل و به تدریج در حکومتها بوده است. آموزش و پرورش نیاز هر جامعه است که با پیدایش حکومت جزء وظایف اصلی آن می شود.
آموزش هدفمند یک اصل است.
آموزش غیر رسمی هم باید هدفمند و جهت دار باشد. کما اینکه می بینیم ماهواره ها و شبکه های خارج از مرز این هدف را خوب نشان می دهند. اگر ماهواره ها و شبکه غیر اسلامی را یک بررسی کوتاه و جزئی کنیم می بینیم.
جز فساد اخلاقی و انحراف و نابودی خانواده ها و به فساد کشاندن جوانان چه ایرانی و چه غیر ایرانی ندارند و هدف آنها نابود کردن حکومتهای اسلامی است. اگر به آموزش غیر رسمی با نگاه هدفدار نگاه کنیم متوجه می شویم تأثیر آن خیلی بیشتر از آن چیزی است که فکرش را کنیم.
همانطور که تربیت رسمی هدفدار و مرحله به مرحله اجرا می شود زیرا آینده ی کشور به دست همین دانش آموزان است که کارگزاران آینده ی مملکت می باشند، خوبی و بدی، سعادت،شقاوت آنها دقیقاً، آینده ی جامعه و کشور ماست. پس باید توجه داشته باشیم در تربیت رسمی انعطاف پذیری پایین تر اما ساختار سلسله مراتب قوی تر دارد در نتیجه قدرت مانور یادگیرنده پائین تر است. شاید همین نقطه ضعف آموزشهای رسمی باعث برتری دادن به آموزش غیررسمی است.
هر فرد می تواند نوع آموزش رسمی و غیر رسمی را انتخاب کند و می توان به جرأت گفت تنها کسی که می تواند بین تربیت رسمی و غیر رسمی وحدت ایجاد کند، مخاطب است.پس باید بین این دو همسوئی ایجاد کرد.
اگر هر کدام اهداف جدا و مخالف با یکدیگر داشته باشند چالشهای عمیقی ایجاد می کنند.
با نگاهی گذرا به تاریخ می بینیم که رنگ و روی تربیت و آموزش نسبت به دهۀ چهل خیلی متفاوت شده است در آن دوران نقش برجسته و ممتاز همان بخش تربیت و آموزش رسمی بود اما هرچه پیشتر رفت ساز و کارهای تربیتی متنوع شد و از زمانیکه ماهواره ها روی کار آمد و بعد از ماهواره فضاهای مجازی دیگر میدان تاخت و تاز تربیت رسمی تنگ تر شد.
باید به این نکته هم اشاره کرد که برای رسیدن به موفقیت تنها دولت و نهادها نمی توانند به این هدف برسند بلکه در درجه اول خانواده ها، سپس دولت و دیگر ارگانها بعد از خانواده، مدرسه، و معلمین نقش مؤثری دارند.
به قول معروف:« آدمی چیزی جز آنچه تربیت می شود نیست »
آموزش و پرورش باید بالهای گسترده ایی داشته باشند تمام پایگاههای آموزشی غیررسمی محتوای آموزش و محتوای تربیت آنها را به سنگ محک آزمایش کند و بر هر نوع کلاسی چه تقویتی، چه مهارتی و ... سیطره و نظارت داشته باشد تا جائی که خدایی نکرده آموزشهای غیر رسمی نقطۀ کور و باعث نابودی آموزش رسمی شود.
هر نوع فنون، مهارت، آموزشهای کلاسیک پرورش استعدادها چه مدارسی و چه دانشگاهی باید از صافی آموزش و پرورش عبور کند. این را همه می دانیم که لوح ضمیر دانش آموزی که وارد مدرسه می شود یک لوح سفید است و این معلمین و مسئولین می باشند که به این لوح چه نقشی بکشند.
در قدیم می گفتند لوح و ضمیر کودک مانند سنگی است که هر نقشی در آن بکشی ماندگار و جاودانه است.
پس چه بهتر به قول استاد شهید مرتضی مطهری «در این ضمیر و در این لوح ، هدف قرآن تربیت است». را برنامه ریزی کنیم زیرا ما در عصری زندگی می کنیم که عصر ارتباطات و به قولی دیگر انفجار فناوری و اطلاعات می باشد، در یک ثانیه و چند دقیقه می شود به آنلاین ترین اخبار و از طریق اینترنت دست یافت و ما نمی توانیم منکر این شویم که بخش اعظم اطلاعات کودکان و نوجوانان غیر از مدرسه می باشد یعنی همان تربیت غیر رسمی حال که به این دوران پیشرفته و به اصطلاح عصر اینترنت رسیدیم چه بهتر که آموزش از کلاس اول با اینترنت و دیسکت ها شروع شود. تا به کودک راه درست و نادرست را آموزش داد.
یعنی ارتقاء دادن شیوه ی سنتی و غیر رسمی نه اینکه انحلال آن باید شرایط محیطی و امکانات مقدماتی را فراهم کرد تا بتوانیم در امر تأدیب و تعلیم تزکیه تذکر و موعظه انزار و تبسشیر و موفق شد.
باید معیارهای اسلامی نظام و قوانین اسلامی نظام و قوانین اسلامی جهت آماده سازی مربیان برای تحقق مراتب حیات طیبه در ابعاد گوناگون تربیت رسمی و غیر رسمی تحقق پذیرد. هر چند که عوامل زیستی وراثتی محیطی و انسانی که بصورت تعامل در جریان تربیت وجود دارد را نیز سهیم عمده ای دارند.
نهادهای فرهنگی، سیاستی، رسانه ایی ، خانواده، دوستان، همسایگان همه و همه در تربیت غیر رسمی خیلی تأثیر مهم و بسزائی دارند.
در تربیت رسمی باید به وسیله هوشمند شدن همگانی دروس استفاده از CD ها و دیسکت ها، سایت ها، تدریس همزمان و غیر همزمان، تسهیل شدن بحث و گفتگو ارتباط با مدارس دیگر در همین درس دادن، ارتباط دانش آموزان معلمین، همه و همه را باید در تربیت رسمی مدنظر قرار داد.
در یک آمار انگشت شمار و نگاه هدفدار می توانیم قضاوت کنیم کودکی که امروز در خانواده های قرن ۲۰۱۵ به دنیا می آیند رشد می کنند از بدو تولد و شاید هم در رحم مادر تحت شعاع اینترنت قرار می گیرند کودک دو ساله ایی که با موبایل بازی می کند حتی به عنوان اسباب باز های پلاستیکی و همچنان در طول رشد فرد کم کم بزرگ می شود در سن ۶ سالگی با انواع بازیهای اینترنتی آشنا می شود.
در سن قبل از مدرسه انواع فیلم های آموزشی، تفریحی سرگرمی و... را از طریق رسانه ها و موبایل دریافت کرده است و گاهی برای بعضی کتابهای کلاس اول و تدریس خشک و بی روح و خسته کننده است .دانش آموز دوره ی ابتدائی که از پایه های دوم سوم و به بعد پایه کلاسهای زبان انگلیسی و کامپیوتر که نوعی تربیت غیر رسمی و یا آموزش بی روح تدریس معلمین برای او خیلی خسته کننده و هیچ انگیزه ای ایجاد نمی کند زیرا آنچه که او در این کلاس می آموزد تنها گوشه ایی از آن چیزی است که قبل از آمدن به دبستان آموخته است، اگر یک ما به تفاوت در بچه های دهۀ ۴۰ و دهۀ ۹۰ ۸۰ را محک بزنیم تفاوتها از زمین تا به آسمان است، اما متأ سفانه شیوه ی تدریس و آموزش به همان روش سالهای قبل از اینترنت می باشد، البته این در همه موارد صدق نمی کند.
اما اکثریت این چنین است هر چند در بعضی از مدارس کلاس هوشمند و استفاده از CD های آموزشس می باشد. اما باید تأکید کرد نوعی آموزش بدون اینترنت می باشد چه بسا دانش آموزی که در کلاس هوشمند فقط فیلم های آموزشی مربوط به درس را می بیند باید برای تحقیق در مورد یک یا چند درس که به اینترنت نیاز دارد راهی کافی نت ها شود. چرا ؟... چون در کلاس هوشمند فقط فیلم و CDها می بینند و هنوز این کلاسها به اینترنت متصل نشده اند و باید توجه داشت داشتن این امکانات به سرمایه گذاری های زیادی نیاز دارد و خوب است که دولت مردان با خانواده ها همسو شوند اگر واقعاً هدف رسیدن به تعالی می باشد. گاهی دلمان را خوش می کنیم که در مدارس کلاس هوشمند داریم در حالیکه درحد تماشای فیلم و CD می باشد .
قبل از اینکه دانش آموز ما از طریق دیگران گوگل و اینترنت را کشف کند و خدایی نکرده به جای راه به بی راهه کشیده شود باید در کلاس هوشمند به او آموزش داد که از طریق اینترنت می توان به کشف خیلی از مسایل درسی و تحقیق ها رسید باید روش استفاده ی درست را به او آموزش داد و در تربیت رسمی باید خیلی عجولانه به این کار پرداخت قبل از اینکه اتفاقی بیفتد که از آن می ترسیدیم این را نمی توان انکار کرد که دانش آموزانی داریم که از کلاس چهارم ابتدائی در فضاهای مجازی لاین، تلگرام، واتساپ، بیتالک ، اینستاگرام، فیسبوک و .... حضور آنلاین دارد باید به او آموزش داد که مضرات آن را هم در نظر داشته باشند. گاهی دانش آموزان مسائلی را در کلاس از این فضاهای مجازی تعریف می کنند که باعث تأسف می شوند و نمی توانم قضاوت کنم خانواده مقصر بوده یا مسئولین آموزش و پرورش، زیرا دانش آموزان مانند یک هستۀ پُر از انرژی می باشند انرژی برای یادگیری انرژی برای آموختن و ما باید مواظب باشیم این انرژی هدر نرود و خدایی نکرده با انفجار این هسته دانش آموز ما به دره ی نابودی سقوط نکند.
مخصوصاً در بین دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان که آزادی بیشتری برای حضور در کوچه و خیابان دارند و این خیلی حساس و خطرناک است که دور هم جمع می شوند و از طریق گوشی ها و سایت های اینترنتی می توانند به هر برنامه و هر سایتی حتی مبتذل ترین برنامه و سایت ها دسترسی داشته باشند پس چه باید کرد.
این جاست که زنگ هشدار برای خانواده ها و مسئولین و معلمین به صدا در می آید.....
سخن گفتن دربارۀ تربیت غیر رسمی و تربیت رسمی خیلی فراتر از این مقاله ی چند صفحه ایی می باشد و می توان گفت برای دانش آموزانی که در سطوح مختلف قرار دارند. فقط کنترل اما برای نونهالان که هنوز شاید تحت تأیید فرهنگ ماهواره ایی یعنی خانواده قرار نگرفته اند، دستور اول آموزش صحیح را باید از کلاس اول گام به گام آغاز کرد و اگر خدایی نکرده در این نقطۀ حساس کوتاهی شود واقعاً جای تاسف دارد. از قدیم گفته اند فرزندان سرمایه ی هر خانواده و هر کشوری هستند.
به جاست از این ضرب المثل استفاده شود که گفته اند« مال خودت را محکم بگیر و دیگری را دزد نگیر».
بله اگر ما سرمایه ی کشور و زندگی مان را خیلی محکم و استوار از آموزشهای غیررسمی که مخالف با قرآن و شریعت است حفظ کنیم دیگری فکرو اندیشه ی او راغارت کنند و مجال به دشمن نمی دهیم اما این برنامه ریزی و سرمایه گذاری آموزش و تربیت نیاز دارد کما اینکه می بینیم در آموزش و پرورش سرمایه های هنگفتی خرج می شود تا به این هدف رسید. اما از قدیم گفته اند.
«یک دست صدا ندارد»