اشعار زیبا از «سعید بیابانکی»
نیاکان او اهل منطقه خور و بیابانک نایین اصفهان هستند و به گونهای به خاندان یغمای جندقی شاعر قرن ۱۳ و حبیب یغمایی شاعر و پژوهشگر معاصر متصل اند.
بیابانکی شاعری را از سال ۱۳۶۲ در سن ۱۵ سالگی به تشویق اصغر حاج حیدری شاعر سدهی که مستخدم مدرسه بود آغاز کرد. او در قالب کلاسیک فارسی شعر میسراید. وی در حوزه طنز نیز اشعاری دارد.
اي نم نم باران چه خبر آن سوي پرچین
از مزرعه ي گندم و صحرايُ پر از چین
اينجا همه لب تشنه ي يک جرعه بهارند
اي باد بهاری چه خبر از ده پايین؟
اي شعر ز ما بگذر و بگذار که امشب
لختي سر راحت بگذاريم به بالین
تا مثل غزل فاش شوم بر در و ديوار
اي کاش که صد تکّه شوي اي دل خونین
بر جامه ي من بوي تو جا مانده از آن شب
عمري است که مي ترسم از اين باد خبرچین
هر روز هوالباقي و باقي همه ديوار
نفرين به تو اي کوچه ي نفرين شده، نفرين
هان کیست که می آید و شهنامه و یاهو
انداخته بر شانه و جا داده به خورجین
اين مرد که کشکولش، سرشار ترانه است
اين مرد که آورده هزاران گل آمین
شايد که ببارند بر اين کوچه، ملائک
شايد بگريزند از اين خانه، شیاطین
نّقال نشسته است کناري و سیاوش
آرام فرو مي چکد از پرده ي چرمین