ببار ای اشک
ببار ای اشک حسین را مثله کردند
بی مروتها سرش بر نیزه کردند
طفلکش را توی خون آغشته کردند
ببار ای اشک حسین تنهاست امشب
ابوالفضل در کنارش نیست امشب
دخترش با گوش پاره ، پابرهنه در بیابان است امشب
ببار ای اشک زینب با همه غمها سرگردان است امشب
ببردند اهل بیتش را اسیری
گمان کردند رسیدند بر امیری
آرزو نامداری