شعر و دل نوشته

شعر و دل نوشته

بی صدا با ید برفت

بی صدا باید گذشت

بی صدا با یک قلم درد را فریاد زد

انچنان فریاد که، گوش او برقی بزد

من شب و روز بی صدا اشک ریزم های و های

گر خدایم بشنود، برزمینت میزند ای های و وای

بی خیالی پیشه ام، تو گمان کردی کرم

بی ثمر فریاد زدی  ناتوان کردی دلم

بس کن ای نادان جفا

آخرش اوفتی زپا

آ-ن

عضویت در کانال دی دیل

ارسال نظر